تا ز خواب مستی غفلت سری برداشتم
چون حباب از سر نهادم هرچه در سر داشتم
کس چو من از مزرع امید حاصل برنداشت
کاشتم تخم هوسها را و دل برداشتم
در بیابان طلب از ننگ واپسماندگی
خاطری آشفتهتر از گرد لشکر داشتم
بلبلم وز غنچه نشکفته کس نشناسدم
صد بهار آمد که من سر در ته برداشتم
اقتضای وقت بین کز دور ساغر میکنم
شکوهها کاول ز بدگردی اختر داشتم
کس نمیفهمد زبان شکوه خونیندلان
من گرفتم غنچهسان دست از دهن برداشتم
حال خویش از دیگران پرسم، نمیدانم که دوش
اخگر اندر خوابگه یا گل به بستر داشتم
از نظام کارم ار ایام عاجز شد چه عیب
رشته کوته بود و من صد سحر گوهر داشتم
تا به اکسیر غم او آشنا بودم کلیم
صرفه در عزلت به سان کیمیاگر داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غفلت و خوابآلودگی خود در زندگی سخن میگوید و به ناامیدی و ناکامیهایی که در پی داشته، اشاره میکند. او حس میکند که دیگران نتوانستهاند به نتایجی در زندگی دست یابند و ابراز میکند که خود، با کشتن بذر امید و آرزوها، دلی آشفته دارد. با وجود آمدن بهارها و تکرار تلاشها، همچنان در جستجوی مقصدی است و درد دلش را نمیتواند به دیگران منتقل کند. شاعر به ناتوانی زمان و روزگار در تغییر زندگیاش اشاره میکند و نهایتاً از غم و تنهایی خود به عنوان نوعی هنر و جادو صحبت میکند. در کل، شعر بیانگر احساسات عمیق ناکامی و جستجوی معنای زندگی است.
هوش مصنوعی: وقتی از خواب غفلت بیدار شدم و به واقعیت نگریستم، مانند حبابی که از سرش بالا میرود، تمام افکار و آرزوهایی که در ذهن داشتم را کنار گذاشتم.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند من از زمین امید، محصولی برداشت نکرده است. من فقط بذر آرزوها را کاشتهام و دل را از آن جدا کردهام.
هوش مصنوعی: در بیابان، به دنبال چیزی بودم که مرا از عقبماندگی برهاند و در این راه، احساساتی پریشان و آشفته در دلم داشتم که بیشتر از آشفتگی یک لشکر جنگی بود.
هوش مصنوعی: من مانند بلبلی هستم که هیچگاه کسی مرا نشناخته است. سالها گذشته و بهارهای زیادی آمده و رفته، اما من همچنان در دنیای خودم ماندهام و به عمق زندگی فکر کردهام.
هوش مصنوعی: در زمانهای که هستم، به خاطر دوری از معشوق، به نوشیدن شراب روی آوردهام و از سر بدبیاریهایی که داشتم، شکایت میکنم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند احساسات عمیق و دردناک من را درک کند. من هم مثل یک غنچه، از منبع خود دور شدم و حرفی برای گفتن ندارم.
هوش مصنوعی: احساس خود را از دیگران میپرسم، اما نمیدانم که آیا دیشب در خواب مانند آتش سوزان بودم یا مانند گلی آرام در بستر خواب.
هوش مصنوعی: اگر روزگار از کارم ناتوان شده، چه اشکالی دارد؟ ممکن است در آمادگیام کوتاهی کرده باشم، در حالی که من استعداد و توانایی زیادی داشتم.
هوش مصنوعی: زمانی که با غم او آشنا بودم، همچون یک کیمیاگر در تنهاییام صرفهجویی میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش با سیمین صنوبر در نهان سر داشتم
ای خوش آن عیشی که با سیمین صنوبر داشتم
در برمن بود تا روز آن نگار نوش لب
داد خود تا روز از آن نوشین لبان برداشتم
زیبد ار با ماه تابان برزنم زیرا که دوش
[...]
من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم
کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم
داشتم در بر نگاری را که از دیدار او
پایهٔ تخت خود از خورشید برتر داشتم
نرگس و شمشاد و سوسن مشک و سیم و ماه و گل
[...]
دوش بی روی تو روی از خون دل برداشتم
بار بر دل پای در گل دست بر سر داشتم
داده جان بر باد و برخاک درت بنهاده روی
دیده غرق آب و دل در عین آذر داشتم
بی فروغ شمع روی مجلس آرایت چو شمع
[...]
چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم
گر به دندان می گرفتم عقد گوهر داشتم
بستر وبالین من بود از پروبال هما
تا درین بستانسرا سر در ته پرداشتم
دامن پاک قیامت را چرا در خون کشم
[...]
یاد آن روزی که یاری چون تو در برداشتم
در نظر خورشید و در کف مشک و عنبر داشتم
ساغر می داشتی در کف به جای تیغ کین
من لب خندان به جای دیده ی ترداشتم
ای که می سوزی دلم دانم که سوزد دامنت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.