تا نظر از عارض گلفام او پوشیدهام
خار در چشمم اگر روی فراغت دیدهام
در به هم پیچیدن زلف درازش عاجزم
من که طومار دو عالم را به هم پیچیدهام
سالها در پردهٔ دل خون خود را خوردهام
تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیدهام
من که شمع محفل قُربم درین وحشتسرا
کافرم گر پیش پای خویشتن را دیدهام
در دهان آتش سوزان به جرات میروم
جامهٔ فتحی ز نقش بوریا پوشیدهام
باد میسنجم کنون و شُکر طالع میکنم
در ترازویی که گوهربارها سنجیدهام
میتوان چون آب خواندن از بیاض چشم من
نامهٔ او را ز بس بر چشم تر مالیدهام
کوه در دامن نگنجد در فضای لامکان
زیر گردون حیرتی دارم که چون گُنجیدهام
جبههٔ من غوطه در گرد کدورت خورده است
غیر پندارد که صندل بر جبین مالیدهام
در بیابان طلب در اولین گامم هنوز
من که چون خورشید بر گرد جهان گردیدهام
کی پریشان میکند خواب اجل صائب مرا
من که در بیداری این خواب پریشان دیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوقهاش صحبت میکند و به حالتهای درونی خود اشاره میکند. او میگوید که برای حفظ عشق و زیبایی معشوق، در رنج و غم به سر میبرد و سالها خود را پنهان کرده است. او به قدرت و عمق احساساتش اشاره میکند و میگوید که با وجود چالشها و مشکلات، همواره در تلاش است تا در محیطی که برایش ناخوشایند است، بخصوص در تنهایی و ناکامی، به عشقش ادامه دهد. شاعر در نهایت به این موضوع میپردازد که حتی در بیداری و واقعیت، خوابهای پریشان و مشکلات او را آزار میدهند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که چهره زیبای او را نمیبینم، هر خاری در چشمانم وجود دارد و اگر هم لحظهای آرامش را دیدهام، به خاطر دوری از اوست.
هوش مصنوعی: من در برابر گیرایی و پیچیدگی زلف بلند او ناتوانم، چرا که خودم توانستهام دو جهان را به هم بپیچم.
هوش مصنوعی: سالهاست که در سکوت و پنهانی درد و رنج خود را تحمل کردهام، تا اینکه در این باغ، مانند یک گل لبخند بزنم و شاداب به نظر بیایم.
هوش مصنوعی: من در این مکان تاریک و دلگیر همچون شمعی هستم که نور میافشاند. با این حال، اگر نتوانستهام به خوبی خود را ببینم و درک کنم، این به معنای کافر بودن من است.
هوش مصنوعی: در میان شعلههای آتش، با جرات و شجاعت پیش میروم و لباس پیروزی را بر تن دارم که از بافت بوریا تهیه شده است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که اکنون به تأثیر باد که نماد تغییرات و تقدیر است میاندیشم و به خاطر سرنوشت خود شکرگزاری میکنم، در حالی که در ترازویی که همیشه چیزهای با ارزشی را سنجیدهام، حالا سنگینی و سبکی زندگیام را ارزیابی میکنم.
هوش مصنوعی: میتوان به سادگی از اشکها و سفیدی چشمانم نامهی او را خواند، زیرا من به خاطر گریههای زیاد، بارها آن را بر چشمانم گذاشتهام.
هوش مصنوعی: کوهها نمیتوانند در دامن لامکان جا بگیرند. من در زیر آسمان به حیرت افتادهام که چطور در این فضا گنجانده شدهام.
هوش مصنوعی: چهرهام بهخاطر غم و اندوه تیره و کدر شده، اما دیگران فکر میکنند که من خوشحال و سرزندهام و بویی از عطر خوش را بر پیشانیام زدهام.
هوش مصنوعی: در بیابان به دنبال حقیقت هستم و هنوز در ابتداییترین قدمهایم، در حالی که همچون خورشید دور دنیا میچرخم.
هوش مصنوعی: کیست که خواب مرگ مرا آشفته میکند؟ من که خود در بیداری هم این خواب آشفته را تجربه کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
[...]
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.