گنجور

 
نسیمی

تا منور شد ز خورشید رخ او دیده‌ام

در همه اشیا ظهور صورت او دیده‌ام

از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت

تا چو موسی نطق آن شیرین‌دهان بشنیده‌ام

کافرم گر، دیده‌ام بی‌عشق او چندان که من

گرد اقلیم وجود خویشتن گردیده‌ام

کی کنم چون زاهد خام آرزوی خانقاه

من که در میخانه چون می سال‌ها جوشیده‌ام

ای به خوبی فرد و واحد در دو عالم جز رخت

قبله‌ای گر هست من زان قبله برگردیده‌ام

دارد از دنیی و عقبی هرکسی بگزیده‌ای

از همه دنیی و عقبی من تو را بگزیده‌ام

تا به شئ الله از لب داده‌ای جامی مرا

صد فریدون را ز چشمت جام جم بخشیده‌ام

گرچه عمری بودم از سودای زلفت بی‌قرار

تا شدم بیمار چشم مستت آرامیده‌ام

دوش در می، ساقی لعلت نمی‌دانم چه ریخت

کز خمارش تا به روز امشب به سر غلتیده‌ام

تا ز وصلت بشنوم روزی درایی چون جرس

بر درت شب‌ها به زاری تا سحر نالیده‌ام

هر زمان می‌پوشم از تو خلعت دردی ز نو

از تو چون پوشانم آن‌ها کز تو من پوشیده‌ام

برقع از رخسار گلگون تا برافکندی چو سرو

بر گل خودروی خندان در چمن خندیده‌ام

ای دلم رنجور سودای تو، هر جانی که او

از چنین سودا نه رنجور است، از او رنجیده‌ام

(ای به قدر و رفعت افزون صد ره از کون و مکان

یک به یک پیموده‌ام من مو به مو سنجیده‌ام)

گفت چشمت: ای نسیمی از که مستی؟ گفتمش

جام سودای تو در بزم ازل نوشیده‌ام

 
 
 
خاقانی

یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیده‌ام

زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیده‌ام

دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست

مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیده‌ام

بی‌میانجی زبان و زحمت گوش آن زمان

[...]

مولانا

هر که گوید کان چراغ دیده‌ها را دیده‌ام

پیش من نه دیده‌اش را کامتحان دیده‌ام

چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد

من پس گوش از خجالت تا سحر خاریده‌ام

گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن

[...]

همام تبریزی

چشم خود را دوست می‌دارم که رویش دیده‌ام

عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیده‌ام

ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم

عشق او در مجلس روحانیان ورزیده‌ام

چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست

[...]

حکیم نزاری

تا فراقت دیده‌ام خون می‌چکاند دیده‌ام

برکَن از سر دیده‌ام گر جز خیالت دیده‌ام

رحم کن بر من که بی‌رویت ز پا افتاده‌ام

سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیده‌ام

بارها پیشت ز غربت نامه‌ها بنوشته‌ام

[...]

کلیم

روز و شب از بس که محو آن میان گردیده‌ام

موی می‌ترسم برآید عاقبت از دیده‌ام

صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم

نام خود را از زبان هیچکس نشنیده‌ام

اشک رنگین، داغ حرمان، زخم رشک مدعی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کلیم
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه