تا شده است از دوربینی عاقبتبین دیدهام
در ترازوی قیامت خویش را سنجیدهام
منت دست نوازش میکشم از دست رد
از قبول خلق از بس بیتمیزی دیدهام
کی نظر بندم به صحرا میکند چشم غزال
این نوازشها که من از سنگ طفلان دیدهام
میکند در پیش پا دیدن نگاهم کوتهی
بس که از شرم غدار او نظر دزدیدهام
بوده ذوق پاره گردیدن گریبانگیر من
جامهای چون کعبه در سالی اگر پوشیدهام
بر زمین ناید ز شادی پای من چون گردباد
تا خس و خاشاک هستی را به هم پیچیدهام
زینهار از کامجویی دست خود کوتاه دار
کز گل ناچیده من صد دامن گل چیدهام
کردهام از بهر کاهش خویش را گردآوری
چون مه نو ز التفات مهر اگر بالیدهام
مد احسان میشمارم پیچ و تاب مار را
چین ابرویی که من از اهل دولت دیدهام
آیهٔ رحمت شمارم سبزهٔ زنگار را
از جهان نادیدنی از بس که صائب دیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تأمل در مورد خود و جهان پیرامونش میپردازد. او از دیدگاه درونیاش به قضاوت و قیامت اشاره میکند و به تأثیرات زندگی و تجربیات شخصیاش میپردازد. شاعر به نوازشهای دست تقدیر و تاثیری که بر دیدهاش دارند، اشاره میکند و از تجربههای زیبا و دردناک در زندگی صحبت میکند. او از عشق و زیباییهای طبیعی به شگفتی میرسد و در نهایت تأکید میکند که زندگی پر از ظرافتها و نکات پنهان است که او را به تامل واداشته است. در این میان، او به کوشش برای جمعآوری و درک این زیباییها نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از دوربینی که چشمانداز روشنی دارد، به حقیقت خود پی بردم و در ترازوی روز قیامت، اندازهگیری کردهام که چه مقدار از خوبیها و بدیهایم سنگینتر است.
هوش مصنوعی: من از محبت و نوازش دیگران سپاسگزارم و به همین خاطر از بیتوجهی و بینظمی اطرافم چشمپوشی میکنم.
هوش مصنوعی: چشمان غزال با زیبایی و نازکی خاصی مرا به خود جذب میکند و به همین دلیل، نمیتوانم به دشت نگاه کنم. من در گذشته، سختیها و بیرحمیهای زیادی را تجربه کردهام و حالا به زیبایی و لطافت چاشنی زندگیام افزوده شده است.
هوش مصنوعی: نگاه من به خاطر شرم و خیانت او آنقدر پایین است که حتی نمیتوانم به او زل بزنم و فقط از روی زمین او را میبینم.
هوش مصنوعی: من به خاطر حال و حواسم، گاهی به حالت پریشانی میافتم، گرچه در زندگی همواره دوستی و زیبایی پوشیدهام که مانند کعبهای مقدس است.
هوش مصنوعی: من از شادی چون گردباد در زمین قدم نمیزنم؛ چرا که تمام هستی را به هم ریختهام و فقط به سرنوشت خود میپردازم.
هوش مصنوعی: مواظب باش که از خواستههای خود بیش از حد پیش نروی؛ زیرا من از گلی که هنوز نچیدهام، صد گل چیدهام.
هوش مصنوعی: من برای کاهش خودم تلاش کردهام و مانند ماه نو به دور خودم جمع شدهام؛ اگر هم رشد کردهام، از لطف و توجه مهر و محبت است.
هوش مصنوعی: من زیباییهای پیچیده و جذاب ابروان را مانند نقوش و حرکات مار میبینم و آن را نشانهای از نیکی و احسان میدانم، چون در میان کسانی که در وفور نعمت به سر میبرند، چنین زیباییهایی را مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: من سبزهٔ زنگار را به عنوان نشانهای از رحمت معرفی میکنم، زیرا به خاطر تمام چیزهای نادیدنی که دیدهام، این زیبایی را درک کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
[...]
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.