مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیدهام
تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیدهام
از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام
تا چو شبنم روشناس این چمن گردیدهام
خضر دارد داغها بر دل ز استغنای من
روی آب زندگی را بر زمین مالیدهام
شعلهٔ بیمایهام با خار و خس در دار و گیر
خوردهام صد زخم تا یک پیرهن بالیدهام
از سر غیرت سپند آتش خود گشتهام
پیش اغیار از جفای او اگر نالیدهام
زود بر فتراک میبندد سر خورشید را
شهسواری را که من در خانهٔ زین دیدهام
پر برآورده است از درد طلب سنگ نشان
از گرانجانی همان من بر زمین چسبیدهام
میکند تیغ زبان شعله را دندانهدار
جامهٔ فتحی که من از بوریا پوشیدهام
تا چو می صائب کلامم پخته و رنگین شده است
در حریم سینهٔ خُم سالها جوشیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر از درد و رنجهای که کشیده صحبت میکند. او به مدت طولانی به مانند غنچهای در خون و غم مانده است تا زمانی که توانسته به خوشی و خنده همچون گل دست یابد. شاعر با اشاره به زخمیهایی که بر اثر غم و مشکلات به او وارد شده، حاصل تلاشهایش را در شکل گل و شبنم زیبا توصیف میکند. او از داغهایی که بر دل دارد و زندگی را بر زمین سقوط میدهد، سخن میگوید. همچنین، به آتش درونش و غیرتش اشاره میکند و نشان میدهد که چطور از درد عشق و جدایی نالیده و زخمهای زیادی را تحمل کرده است. در نهایت، او به هنر و سخنوری خود پرداخته و بیان میکند که چگونه تلاشهایش او را به کلامی زیبا و پخته رسانده است. این شعر به شدت حاکی از عمق احساسات و تجربیات انسانی است.
هوش مصنوعی: مدتی در حالی دشوار و غمانگیز به سر بردهام، مانند غنچهای که در خون خود پیچیده شده است. اما اکنون که به این گلزار آمدهام، مانند گلی خندان و شاداب ظاهر شدهام.
هوش مصنوعی: من از هر خار و دردی که در زندگی خوردهام، به اندازهای آسیب دیدهام که حالا میتوانم مانند شبنمی روشن و دلنشین در این باغ زندگی کنم.
هوش مصنوعی: خضر (نماد راهنمایی و زندگی) به خاطر بینیازیام در دل داغهایی را تحمل کرده است. من معانی زندگی را بر زمین به اجرا درآوردهام.
هوش مصنوعی: من شعلهای ناچیز و بیفایدهام که میان خار و علفهای هرز محصور شدهام و برای اینکه حتی یک پیراهن رشد کنم، صد زخم را تحمل کردهام.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و حساسیتم، مانند آتش افروخته شدهام. اگر در برابر دیگران از ظلم او شکایت کردهام، ناشی از زجر و رنجی است که کشیدهام.
هوش مصنوعی: سردار جوانی که برخاستگی و شجاعتش را در مشاهده زین اسبی که در خانهام بوده، به چشم دیدهام، به سرعت سر خورشید را بر روی فتراک میبندد.
هوش مصنوعی: درد خواستن باعث شده پرواز کنم، اما سنگی که نشان از سختی جان دارد، نشان میدهد که من هنوز بر زمین ماندهام.
هوش مصنوعی: زبان من به مانند تیغی است که در برابر آتش ایستاده و دندانهایش را به نمایش میگذارد. این پیروزی که من به دست آوردهام، در حالی است که هنوز در پوششی ساده و کم رنگ از بوریا قرار دارم.
هوش مصنوعی: مدتهاست که در دل من احساسات و افکار بهخوبی شکل گرفته و نضج پیدا کردهاند، همچون می که در خمره سالها مینوشید و آماده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
[...]
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.