پیش ازخزان به خاک فشاندم بهار خویش
مردان به دیگری نگذارند کار خویش
چون شیشه شکسته و تاک بریده ام
عاجز به دست گریه بی اختیار خویش
از خاک برگرفته دست قناعتم
عیش چراغ طور کنم با شرار خویش
سیل از در خرابه ما راست میرود
تا کرده ایم خانه بدوشی شعار خویش
تیغ تمام جوهر این کارخانه ام
درزیر سنگ مانده ام از اعتبار خویش
پیمانه شعور فریبی نیافتم
چون گل به خون خویش شکستم خمار خویش
در قطع راه عشق ندیدم سبکروی
کردم گره به دامن صرصرغبار خویش
بال هما و شهپر طاووس نیستم
تاکی درین بساط نیایم به کارخویش ؟
دایم میانه دو بلا سیرمی کند
هرکس شناخته است یمین و یسار خویش
زان پیشتر که سنگ کمی برسرش نهند
برسنگ می زنم گهر شاهوارخویش
از نور فیض نیست تهی هیچ روزنی
بیناست چشم سوزن ناقص به کار خویش
صائب دماغ پرتو منت نداشتم
افروختم به آه چراغ مزار خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر در مورد ناامیدی و تلاش برای حفظ هویت و احساسات در شرایط سخت و بحران نوشته شده است. شاعر به یاد آوردن دوران بهار و زیباییهایش اشاره میکند و از احساس شکستی شبیه به شیشه و ناگزیری در برابر مشکلات زندگی گلایه میکند. او از درون خود به کمبودهای عاطفی و فکری میپردازد و نشان میدهد که در بین دو راهیهای زندگی، به دنبال شناخت خود و حقیقت وجودش است. همچنین از نیاز به حقیقت و زیبایی در زندگی صحبت میکند و به احساسات عمیق و دردهای خود اشاره میکند که همچنان او را آزرده خاطر کرده است. در نهایت، او با وجود تمام رنجها، سعی در درک و مواجهه با واقعیتهای زندگی خود دارد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه بهار زندگیام به پایان برسد، آن را فراموش کردم و به زمین سپردم. مردان اجازه نمیدهند که کارها و زندگی خود را به دیگری بسپارند.
هوش مصنوعی: من مانند شیشهای شکسته و تاکی که از آن چوب بریده شدهام، ناتوان و ضعیف هستم و نمیتوانم از اشکهایم جلوگیری کنم.
هوش مصنوعی: من از زمین نهالی از قناعت برداشتهام و میخواهم با شعلهی درون خود، زندگیام را روشن کنم.
هوش مصنوعی: سیل به سمت خرابه ما در حال حرکت است، زیرا ما تاکنون زندگی بدون خانه را به عنوان شعار خود انتخاب کردهایم.
هوش مصنوعی: من به دلیل نداشتن اعتبار و ارزش واقعیام، زیر فشار و سنگینی مشکلات قرار گرفتهام و نتوانستم به تمام ظرفیتهای خود دست یابم.
هوش مصنوعی: هیچ نوشیدنی از شعور و دانایی نتوانستم پیدا کنم، پس مانند گلی که در خون خودش پژمرده میشود، برای تسکین درد خودم، به سختی جانم را فدای آن کردم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، بیپروا و بدون فکر جلو رفتم و گرهای به دامن گرد و غبار خود زدم.
هوش مصنوعی: من مانند طاووس با پرهای زیبا نیستم که در این دنیا درخشان باشم. یک روز باید به کار خودم بپردازم و در این فضا نقش خود را ایفا کنم.
هوش مصنوعی: هرکس که به خوبی راههای درست و نادرست را بشناسد، در میان دو درد و مشکل همیشه سرگردان است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه کسی به او آسیبی بزند، من خودم بر سر او میکوبم و ارزش و زیبایی خود را نشان میدهم.
هوش مصنوعی: هیچ جایی وجود ندارد که از روشنایی و نعمت برخوردار نباشد. حتی چشمی که به اندازه یک سوزن ناقص است، توانایی دیدن را دارد.
هوش مصنوعی: من هیچوقت از نعمتهای دیگران بهرهمند نبودم، اما با اندوه و کوشش خود، روشنایی زندگیام را حفظ کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا روزگار خویش بریدیم ز یار خویش
عاجز شدم ز نادرهٔ روزگار خویش
در بند عشق بیدل و بییار ماندهام
دوری گرفته دل ز من و من زیار خویش
دیوانهوار باک ندارد دلم ز کس
[...]
ای بر نخورده بخت تو از روزگار خویش
برده به زیر خاک رخ چون نگار خویش
ای کبک خوش خرام به بستان شرع و دین
باز قضات کرده بناگه شکار خویش
در شاهراه حکم الاهی به دست عجز
[...]
عاشق کسی بود که کشد بار یار خویش
شهوت پرست مانده بود زیر بار خویش
شد زندگانیم همه در کار عشق یار
او فارغ از وجودم و مشغول کار خویش
چشمم چو جویبار شد از انتظار و نیست
[...]
آورده ایم روی بسوی دیار خویش
باشد که بنگریم دگر روی یار خویش
صوفی و زهد و مسجد و سجاده و نماز
ما و می مغانه و روی نگار خویش
چون زلف لیلی از دو جهان کردم اختیار
[...]
بییار دل شکسته و دور از دیار خویش
درماندهایم عاجز و حیران به کار خویش
از روزگار هیچ مرادی نیافتیم
آزردهایم لاجرم از روزگار خویش
نه کار دل به کام و نه دلدار سازگار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.