آیینهام ز روشنی آزار میکشد
خاطر به سیر سبزه زنگار میکشد
با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند
منصور را ببین که چه از دار میکشد
این بوستان کیست که مژگان آفتاب
چون خار گردن از سر دیوار میکشد
درمانده ملایمت من شده است خصم
اینجا ز موم نشتر آزار میکشد
خواهد به ابر پنبه زدن برق داغ من
این گل سری به گوشه دستار میکشد
آن زلف مشکبار که یادش بخیر باد
یارب چه دور از آن گلرخسار میکشد
از چشمهسار آبلهام آب میخورد
خاری که نیشتر از دهن مار میکشد
ای دوست غافلی که درین یک دو روزه هجر
صائب چهها ز چرخ ستمکار میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات خود از زخمها و دردهایی میپردازد که از زیباییها و حقایق زندگی میکشد. او از آینه به عنوان نمادی از روشنی و آزار یاد میکند و خاطره سبز و شادابی را به یاد میآورد که اکنون به زنگار بدل شده است. شاعر بر این نکته تأکید میکند که نباید با زاهدان خشک سخن حق گفت، زیرا آنها نمیتوانند درد واقعی را درک کنند. اشعار به زیباییهای طبیعت و شگفتیهای آن میپردازد، در حالی که او از گمشدهها و دوری معشوق خود میسوزد. در نهایت، شاعر از دوستی میخواهد که غافل نباشد، زیرا او در این روزهای سخت، درد و رنج زیادی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: من مانند آینهای هستم که از نور زیاد رنج میکشم و قلبم به زیبایی سبزه و طبیعت جلب میشود.
هوش مصنوعی: با مردان زاهد و خشک صحبتهای درست و حقی نکن، چون ببین چطور منصور را به دار میزنند.
هوش مصنوعی: این باغ کیست که مژگان آفتاب مانند خاری از دیوار بالا میرود؟
هوش مصنوعی: در اینجا، کسی که به لطافت و ملایمت معروف است، به دلیل مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد، دچار درد و رنج شده است و احساس میکند که این لطافت، به عنوان یک نقطه ضعف برایش تبدیل شده و او را مورد آزار قرار میدهد. مانند اینکه مانند مومی نرم و آسیبپذیر است که از یک ابزار تیز مانند تیغ، دچار آسیب میشود.
هوش مصنوعی: میخواهم که ابرها به دقت بر روی من که بسیار گرم هستم بیدار شوند، در این میان، یک گل به آرامی از گوشهی دستار بیرون میآید.
هوش مصنوعی: موهای مشکی و زیبای او که یادش همیشه در ذهنم است، ای کاش چه دوری از آن چهره گلسان میکشد.
هوش مصنوعی: آب از چشمهساری در وجود من جاری است و خاری که از آن آب مینوشد، به قدری تند و خطرناک است که میتواند به راحتی آسیب بزند، همانطور که نیشتری از دهن مار.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو غافل هستی از این که در این دوران کوتاه جدایی، صائب چه رنجهایی را از دست تقدیر ظالم متحمل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این عشق جمله عاقل و بیدار میکشد
بی تیغ میبرد سر و بیدار میکشد
مهمان او شدیم که مهمان همیخورد
یار کسی شدیم که او یار میکشد
چون یوسفی بدید چو گرگان همیدرد
[...]
چشم توام به غمزهٔ خونخوار میکشد
آن خونبها بود که دگربار میکشد
ترسم کشند از حسدم بار و همنشین
گر گویم این به کس که مرا بار میکشد
آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان
[...]
ما را دو روزه دوری دیدار میکشد
زهریست این که اندک و بسیار میکشد
عمرت دراز باد که ما را فراق تو
خوش میبرد به زاری و خوش زار میکشد
مجروح را جراحت و بیمار را مرض
[...]
کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار میکشد
روزن ز دود بیشتر آزار میکشد
زحمت درین بساط به قدر بصیرت است
سوزن ز پای راهروان خار میکشد
از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق
[...]
آزاده، از حیات خود آزار میکشد
باریست این، که دوش سبکبار میکشد
بر خصم تندخوست دلم، کورهٔ گداز
زین خون گرم، نیشتر آزار میکشد
تنها نه کفر زلف تو زد راه تقویم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.