گنجور

 
حزین لاهیجی

آزاده، از حیات خود آزار می‌کشد

باری‌ست این، که دوش سبکبار می‌کشد

بر خصم تندخوست دلم، کورهٔ گداز

زین خون گرم، نیشتر آزار می‌کشد

تنها نه کفر زلف تو زد راه تقویم

زاهد به سبحه، رشتهٔ زنّار می‌کشد

 
 
 
مولانا

این عشق جمله عاقل و بیدار می‌کشد

بی تیغ می‌برد سر و بی‌دار می‌کشد

مهمان او شدیم که مهمان همی‌خورد

یار کسی شدیم که او یار می‌کشد

چون یوسفی بدید چو گرگان همی‌درد

[...]

کمال خجندی

چشم توام به غمزهٔ خونخوار می‌کشد

آن خونبها بود که دگربار می‌کشد

ترسم کشند از حسدم بار و هم‌نشین

گر گویم این به کس که مرا بار می‌کشد

آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان

[...]

وحشی بافقی

ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد

زهریست این که اندک و بسیار می‌کشد

عمرت دراز باد که ما را فراق تو

خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد

مجروح را جراحت و بیمار را مرض

[...]

صائب تبریزی

کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار می‌کشد

روزن ز دود بیشتر آزار می‌کشد

زحمت درین بساط به قدر بصیرت است

سوزن ز پای راهروان خار می‌کشد

از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه