گنجور

 
مولانا

این عشق جمله عاقل و بیدار می‌کشد

بی تیغ می‌برد سر و بی‌دار می‌کشد

مهمان او شدیم که مهمان همی‌خورد

یار کسی شدیم که او یار می‌کشد

چون یوسفی بدید چو گرگان همی‌درد

چون مؤمنی بدید چو کفار می‌کشد

ما دل نهاده‌ایم که دلداریی کند

یا گر کشد به رحم و به هنجار می‌کشد

نی نی که کشته را دم او جان همی‌دهد

گرچه به غمزه عاشق بسیار می‌کشد

هل تا کشد تو را نه که آب حیات اوست

تلخی مکن که دوست عسل وار می‌کشد

همت بلند دار که آن عشق همتی

شاهان برگزیده و احرار می‌کشد

ما چون شبیم ظل زمین و وی آفتاب

شب را به تیغ صبح گهردار می‌کشد

زنگی شب ببرد چو طرار عقل ما

شحنه صبوح آمد و طرار می‌کشد

شب شرق تا به غرب گرفته سپاه زنگ

رومی روزشان به یکی بار می‌کشد

حاصل مرا چو بلبل مستی ز گلشنیست

چون بلبلم جدایی گلزار می‌کشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۸۷۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
کمال خجندی

چشم توام به غمزهٔ خونخوار می‌کشد

آن خونبها بود که دگربار می‌کشد

ترسم کشند از حسدم بار و هم‌نشین

گر گویم این به کس که مرا بار می‌کشد

آن قامت چو تیر و دو ابروی چون کمان

[...]

وحشی بافقی

ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد

زهریست این که اندک و بسیار می‌کشد

عمرت دراز باد که ما را فراق تو

خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد

مجروح را جراحت و بیمار را مرض

[...]

صائب تبریزی

کلفت ز چرخ دیدهٔ بیدار می‌کشد

روزن ز دود بیشتر آزار می‌کشد

زحمت درین بساط به قدر بصیرت است

سوزن ز پای راهروان خار می‌کشد

از بس گَزیده شد دلم از گفتگوی خلق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

آزاده، از حیات خود آزار می‌کشد

باری‌ست این، که دوش سبکبار می‌کشد

بر خصم تندخوست دلم، کورهٔ گداز

زین خون گرم، نیشتر آزار می‌کشد

تنها نه کفر زلف تو زد راه تقویم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه