مرا تعجب از آن پُرحجاب میآید
که در خیال چه سان بینقاب میآید
ز نوشخند تو زهر عتاب میبارد
ز حرف تلخ تو کار شراب میآید
ز روی گرم تو دلها چنان ملایم شد
که زخم آینه بر هم چو آب میآید
ز نغمه مستی می میکنند مخموران
درین چمن ز هوا کار آب میآید
قدم شمرده نهد حسن در قلمرو خط
چو عاملی که به پای حساب میآید
مگر ز توبه پشیمان شد آن بهار امید
که رنگ رفته به روی شراب میآید
به بر چگونه کشم آن میان نازک را
که در خیال به صد پیچ و تاب میآید
مگر ز صبح بنا گوش یار نور گرفت
که بوی یاسمن از ماهتاب میآید
حریف عشق نگردیده پرده ناموس
کجا نهفتن بحر از حباب میآید
ز خط یار نظر بستن اختیاری نیست
که از مطالعه بیخواست خواب میآید
جز این که گرد برآرد ز هستیم صائب
دگر چه زین دل پر اضطراب میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت دختری پرحجاب اشاره میکند و تعجب خود را از این موضوع ابراز میکند. او به تأثیرات مختلفی که نگاه و رفتار این دختر بر کسانی که او را میبینند دارد، میپردازد. از زهر عتابش و تأثیر آن بر دلها تا نغمههایی که در چمن ایجاد میشود. اشاره به قدمهای محکم و حسابگر او و همچنین نگاهی به امید و توبه بهار دارد. در نهایت، شاعر به اضطراب درونی خود و تأثیرات عشق و زیباییها بر احساساتش میپردازد. شعر پر از تصویرسازی و احساسات مختلف است که به جذابیت و پیچیدگی عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من متعجبم از آن فرد با حجاب زیاد که چطور در خیال من بدون هیچ پوششی ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: از لبخند تو حس درد و عتاب به وجود میآید و از سخنان تلخ تو، کار به جایی میرسد که نیاز به تسکین پیدا میشود.
هوش مصنوعی: از لطف و زیبایی چهره تو، دلها به آرامش رسیدند، به گونهای که زخمهای آینه مانند آب به راحتی نشان داده میشوند.
هوش مصنوعی: در این باغ، مستی و خوشی حاکم است و کسانی که سرمست هستند، به خاطر نغمههای زیبا و هوای مطبوع، به نوشیدن مشغولند و این فضا آنها را به سوی آب و زندگی بهتر میکشاند.
هوش مصنوعی: حسن با احتیاط و دقت به سوی خط میرود، مانند فردی که اقداماتش در محاسبات حسابداری ثبت میشود.
هوش مصنوعی: آیا آن بهار امید که رنگش از بین رفته است، دوباره با توبه بازخواهد گشت و به زندگی بازخواهد گشت، همانطور که رنگ به شراب میافزاید؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم آن نقطه نازک را که در خیال به هزار و یک پیچ و تاب میزند، در دست بگیرم؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که صبح با نور دلانگیز یار آغاز شده باشد که عطری از یاسمن از نور ماه به مشام میرسد؟
هوش مصنوعی: عشقی که با آن آشنا نشدهای، چگونه میتواند حجب و حیا را پنهان کند؟ تا زمانی که دریا از حباب به وجود آمده، این پردهای که بر عشق میکشیم چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: نمیتوان به طور ارادی از زیبایی نوشتههای یار چشم برداشت، چون مطالعه آنها به گونهای است که ناخواسته خواب و خوابآلودگی به آدم دست میدهد.
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از وجود قوی من به یادگار میماند، این است که خودم را درگیر اضطراب و ناامیدی نکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بس که در نظرم آفتاب میآید
ز چشمِ مردمکِ دیده آب میآید
همیگذشت به تعجیل و خاطرم میگفت
فرو گریز که مستِ خراب میآید
کبوتری که نشیمنگهش هوایِ دل است
[...]
از آن به چشم ترم بیحجاب میآید
که کار آینه گاهی ز آب میآید
اگرچه دیده به پایت نمیتوانم سود
خوشم که اشک منت تا رکاب میآید
چو بینمت نتوانم که ضبط گریه کنم
[...]
مرا تعجب از آن پُرحجاب میآید
که در خیال چه سان بینقاب میآید
ز نارسایی بخت سیاه در عجبم
که چون به خانه من آفتاب میآید
به حرف بیاثر ما که گوش خواهد کرد
[...]
هنوزم از مژه، کار سحاب میآید
هنوز دجله به چشمم سراب میآید
ز دل به جز کف خاکستری نماند و هنوز
نفس ز سینه چو دود از کباب میآید
به آفتاب هم این خیرگی گمانم نیست
[...]
ز دل غبار به چشم پر آب میآید
همین متاع ز ملک خراب میآید
مپرس مرغ چمن را که سوختهست ای گل؟
ز آتش تو چو بوی کباب میآید
ز فوت تشنهلبان ره تو در گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.