کعبه از کوی تو لبیکزنان میگذرد
زمزم از خاک درت اشکفشان میگذرد
با همه تار تعلق که در او پیچیده است
شمع در نیمنفس از سر جان میگذرد
اگر این است فلک، روز و شب عشرت ما
در شب جمعه و روز رمضان میگذرد
قصه خنجر الماس مگویید به ما
که در اینجا سخن از تیغ زبان میگذرد
غیرت از مدعیان خون مرا خواهد خواست
باغبان کی ز سر جرم خزان میگذرد؟