راست آزرده کی از زخم زبان میگردد؟
تیر کج باعث آرام نشان میگردد
برق اگر پای درین وادی خونخوار نهد
از نفس سوختگی سنگ نشان میگردد
نفس کجرو ز نصیحت ننهد پای به راه
تیر کج راست کی از زور کمان میگردد؟
دولت سنگدلان را نبود استقرار
سیل از کوه به تعجیل روان میگردد
شمع در جامه فانوس نماند پنهان
هرچه در دل بود از جبهه عیان میگردد
در طلب باش که از گرمی صحرای طلب
پای پر آبله از دیدهوران میگردد
روزگاری است که از رهگذر ناسازی
سنگ اطفال به دیوانه گران میگردد
بس که خون میخورد از خار درین سبز چمن
زر به کف گل ز پی باد خزان میگردد
میشود حرص هم از جمع زر و سیم غنی
تشنه سیراب اگر از ریگ روان میگردد
مینمایند به انگشت چو ماه عیدش
قسمت هرکه ز گردون لب نان میگردد
گرد کلفت ز دل صاف کشان میچیند
هرکه در میکده از دُردکشان میگردد
سرخرو سر زند از خاک به محشر صائب
هرکه از جمله خونابهکشان میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحلیل و تفسیر دردها و رنجهای انسانی میپردازد. شاعر اشاره به زخم زبان و دردهای ناشی از آن دارد و میگوید که تیر کج به آرامش کوتاهمدت میانجامد. او به شرایط سخت زندگی اشاره میکند و میگوید که انسانهایی که از نصیحت دور میشوند، نمیتوانند به درستی مسیر خود را پیدا کنند.
شاعر از ناپایداری و بیثباتی دولت سنگدلها صحبت میکند و به تغییرات ناگهانی در زندگی اشاره دارد. همچنین، او به شفافیت احساسات و اندیشهها در میان انسانها میپردازد و میگوید که علاقه و جستجو برای حقیقت در دل هر فرد میجوشد.
او به مشکلات و سختیهایی که در سایه ناسازگاریها به وجود میآید، میپردازد و در نهایت به آنچه که انسانها در پی آن هستند، اشاره میکند. شاعر مینویسد که حرص و طمع انسان را تحت تأثیر قرار داده و زندگی را برای او سختتر میکند. در نهایت، او متذکر میشود که در روز محشر، افرادی که از دردها رنج میکشند، به اوج سرخی و حقیقت میرسند.
هوش مصنوعی: آدم راستگو و سلیمنفسی که آزرده شده، به خاطر حرفهای تند و زبان تیز دیگران از آرامش خود خارج نمیشود. حتی اگر تیر شکستهای به او اصابت کند، باز هم نشان از آرامش او خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر رعد و برق به این دشت خطرناک قدم بگذارد، اثر سوختگی سنگها نشان میدهد که اینجا چه خطراتی وجود دارد.
هوش مصنوعی: انسانی که از نصیحت و راهنمایی درست فرار کند، هرگز به مسیر صحیح هدایت نمیشود. مثل تیر کجی که در مسیرش قرار دارد، هرگز نمیتواند به سمت هدف درست برود. بنابراین، اگر آدمی از روش نادرست خود دست برندارد، هرگز به خوبیها و درستیها نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: خوشبختی افرادی که دلهای سنگی دارند، پایدار نیست و مانند سیل که بهسرعت از کوه پایین میآید، به راحتی تغییر میکند.
هوش مصنوعی: شمع دیگر نمیتواند درون جامه فانوس پنهان بماند و هر چه در دل دارد، از ظاهرش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در جستجوی هدفی باش که گرمای عشق و اشتیاق، سبب میشود که حتی کسانی که به خوبی میبینند و درک میکنند، از شدت تلاش و کوششی که در این راه دارند، دچار رنج و زحمت شوند.
هوش مصنوعی: امروزه زمانی است که به سبب ناهماهنگیها و مشکلات، حتی در دل اطفال نیز بینظمی و پریشانی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در این چمن سبز، به واسطهی خارهایی که در آن هست، از خون مینوشد. همچنین، زری که در دست گل است به دنبال نسیم پاییزی به حرکت در میآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر ثروت و داراییهای مادی، همیشه حرص و طمع داشته باشد، هرگز سیر نخواهد شد و این تشنهدلی، او را در نهایت به بینتیجهگی میکشاند؛ حتی اگر با ریگهای روان هم مواجه شود.
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به این است که افرادی که به خوشبختی و نعمت دست پیدا میکنند، مانند هلال ماه در شب عید، هر یک بر اساس تقدیر و قسمت خود میدرخشند. کسانی که از روزگار و زندگی خود بهره کافی نمیبرند، در تلاشند تا به نان و معیشت برسند. این تصویر نشاندهنده تأثیر تقدیر و سرنوشت در زندگی هر فرد است.
هوش مصنوعی: هر که به میکده برود و با نوشندگان همنشین شود، از دل پاک و صاف خود غبار و غم را دور میکند.
هوش مصنوعی: هر کس که در دنیا به نوعی مظلوم واقع شده و همچون خونابهکشان دچار ظلم و ستم شده باشد، در روز قیامت با چهرهای نورانی و سرخرو از خاک بر میخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک چشم تو، که با تیر و کمان میگردد
بنشان کرده دلی، از پی آن میگردد
هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد
به سر کوی تو، چون گوی، بجان میگردد
آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید
[...]
جانم از پرتو روی چنان میگردد
که دل از آتش او آب روان میگردد
هرچه پیداست نهان میشود از دیده جان
چون بر آن دیده جمال تو عیان میگردد
هرکه از تو اثر نام و نشان مییابد
[...]
بر لبم همچو جرس خنده فغان میگردد
آب اگر میخورم از دیده روان میگردد
صافدل را نبود قید علایق عیبی
عیب دیرینه کی از آینهدان میگردد
مرد در کشور ما گونه به خون رنگ کند
[...]
آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد
در نظربازی من یار نهان می گردد
از میان چون بروم یار عیان می گردد
نشئهٔ می به جوانان صفت پیر دهد
طرفه سری است کز این پیر جوان می گردد
پشت من از اثر فکر محبت شد خم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.