سر ارباب جدل خرج زبان میگردد
رگ گردن چو قوی گشت سنان میگردد
از شنیدن سبق نطق روان میگردد
به سخن هرکه دهد گوش، زبان میگردد
میبرد راستی از طبع، کجاندیش برون
تیر در قبضه ناراست، کمان میگردد
سیم و زر پرده بینایی حقجویان است
راه پوشیده ازین ریگ روان میگردد
غفلت نفس یکی صد شود از موی سفید
خواب سگ وقت سحرگاه گران میگردد
دیده عاقبت اندیش نظر نگشاید
به بهاری که مبدل به خزان میگردد
جذبه بحر نگردد ز غریبان غافل
در گهر آب گهر قطره زنان میگردد
سنگ اطفال گران نیست به سودازدگان
کبک در کوه و کمر خندهزنان میگردد
میتوان یافت که برده است به مرکز راهی
آن که پرگارصفت گرد جهان میگردد
شکر این لطف نمایان چه توانم کردن؟
که مثال تو در آیینه عیان میگردد
اژدها میشود از طول زمان آخر مار
رگ گردن چو قوی گشت سنان میگردد
صائب آن کس که بود خواب گران در بارش
در بیابان طلب سنگ نشان میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک چشم تو، که با تیر و کمان میگردد
بنشان کرده دلی، از پی آن میگردد
هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد
به سر کوی تو، چون گوی، بجان میگردد
آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید
[...]
جانم از پرتو روی چنان میگردد
که دل از آتش او آب روان میگردد
هرچه پیداست نهان میشود از دیده جان
چون بر آن دیده جمال تو عیان میگردد
هرکه از تو اثر نام و نشان مییابد
[...]
بر لبم همچو جرس خنده فغان میگردد
آب اگر میخورم از دیده روان میگردد
صافدل را نبود قید علایق عیبی
عیب دیرینه کی از آینهدان میگردد
مرد در کشور ما گونه به خون رنگ کند
[...]
آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد
در نظربازی من یار نهان می گردد
از میان چون بروم یار عیان می گردد
نشئهٔ می به جوانان صفت پیر دهد
طرفه سری است کز این پیر جوان می گردد
پشت من از اثر فکر محبت شد خم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.