ترک چشم تو، که با تیر و کمان میگردد
بنشان کرده دلی، از پی آن میگردد
هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد
به سر کوی تو، چون گوی، بجان میگردد
آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید
در پی وصل تو، بی نام و نشان میگردد
ما کجا در تو توانیم رسیدن که فلک
در پیت بی سر و پا، گرد جهان، میگردد
بار شست سر زلف تو، بدوش از بن گوش
میکشم دایم و پشتم، چو کمان میگردد
نیست محتاج بیان، قصه که چون سر درون
همه بر صفحه احوال، عیان میگردد
ساقیا رطل گران خیز و سبک، میگردان
هین که کار طرب از رطل گران میگردد
زایر کعبه او گرد حرم، میگردید
این زمان، گرد خرابات مغان میگردد
شعر پاک سره خالص سلمان، نقدی است
که به نام تو در آفاق، روان میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دربارهٔ عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید. او توصیف میکند که چگونه چشم معشوق تأثیر عمیقی بر دلها میگذارد و عاشقان در جستجوی وصال او به دنبال نشانهای از او میگردند. شاعر به تناقضهای عشق اشاره میکند؛ مثلاً در حالی که همه چیز در جهان در حال گشت و گذار است، او نمیتواند به معشوق برسد. همچنین به بار سنگین عشق و حسرت اشاره میشود که زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت، شاعر از ساقی میخواهد که عیش و نوش را فراهم کند و نشان میدهد که عشق و شعر در زندگی او حاکم است و به عشق معشوق او متمسک شدهاند.
هوش مصنوعی: چشم تو مثل تیر و کمان به سمت دلها نشانه میرود و دلهایی را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر زیبایی و جذبههای تو قرار گرفته، مانند گوی در میدان چوگان، بیتاب و دلباخته به کوی تو میگردد.
هوش مصنوعی: کسی که درباره تو و نشانی از تو پرس و جو میکند، در جستجوی وصال و وصال تو، بینام و نشان به جستجو میپردازد.
هوش مصنوعی: ما کجا میتوانیم به تو برسیم وقتی که آسمان، بیهدف و بینظم، دور این جهان میچرخد.
هوش مصنوعی: من همواره بار شست سر زلف تو را بر دوش میکشم و بخاطر آن، پشت من مانند کمان خم میشود.
هوش مصنوعی: قصهای که در دل هر کسی نهفته است، نیازی به توضیح ندارد؛ زیرا همگان میتوانند داستان را در چهره و حالت او بخوانند و بفهمند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، وزنی از می را بلند کن و به آرامی بچرخان، چرا که لذت و شادی از شراب سنگین به وجود میآید.
هوش مصنوعی: زائر کعبه در حال طی کردن مسیر اطراف حرم است، اما اکنون در حال گشت و گذار در مکانهای شلوغ و پرآشوب متعلق به مغان است.
هوش مصنوعی: شعرهای زیبا و ناب سلمان، به نوعی نماد و نشانی از وجود تو هستند که در دنیا منتشر میشوند و همه جا شناخته میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانم از پرتو روی چنان میگردد
که دل از آتش او آب روان میگردد
هرچه پیداست نهان میشود از دیده جان
چون بر آن دیده جمال تو عیان میگردد
هرکه از تو اثر نام و نشان مییابد
[...]
بر لبم همچو جرس خنده فغان میگردد
آب اگر میخورم از دیده روان میگردد
صافدل را نبود قید علایق عیبی
عیب دیرینه کی از آینهدان میگردد
مرد در کشور ما گونه به خون رنگ کند
[...]
آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد
در نظربازی من یار نهان می گردد
از میان چون بروم یار عیان می گردد
نشئهٔ می به جوانان صفت پیر دهد
طرفه سری است کز این پیر جوان می گردد
پشت من از اثر فکر محبت شد خم
[...]
تا مَهِ روی تو از پرده عیان میگردد
ماه از شرم تو در ابر، نهان میگردد
به مشام از نفس باد رسد بوی عبیر
به سر زلف تو چون باد، وزان میگردد
هست یاقوت لبت قوت روان و، دل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.