بر لبم همچو جرس خنده فغان میگردد
آب اگر میخورم از دیده روان میگردد
صافدل را نبود قید علایق عیبی
عیب دیرینه کی از آینهدان میگردد
مرد در کشور ما گونه به خون رنگ کند
کاین خضابیست کز آن پیر جوان میگردد
هوش باریک شود تا سخنم فهم کند
بس که در خاطرم آن موی میان میگردد
هرکه سرگرم طلب گشت، اگر در ره شوق
خاک بر سر فرق کند ریگ روان میگردد
روش حرف زدن رفت زیادم چه کنم
نام یار است به چیزی که زبان میگردد
چرخ از بهر تو در کار بود حرص تو چیست
آسیا از پی رزق دگران میگردد
آنچنان شوق قناعت زده راهم که کسی
خاک اگر میخورد آبم به دهان میگردد
ناوک رشک خورد بر جگر خسته کلیم
هرکه از بار غم عشق کمان میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حسرت و درد ناشی از عشق و longing پرداخته است. شاعر از تاثیری که عشق و شوق بر روح و بدن او میگذارد، سخن میگوید. هر مصرع به توصیف احساسات عمیق و دلتنگیهای او میپردازد، از خندهای که به زحمت از لبانش میگذرد تا اشکهایی که از چشمانش میریزد. او تأکید میکند که در عشق، انسانها دچار تغییر و تحول میشوند و به همین دلیل زندگی و احساساتشان تحت تأثیر قرار میگیرد. همچنین، شاعر به ناامیدی و قناعت در عشق اشاره دارد و آن را به مسیری سخت و پر از رنج توصیف میکند. در کل، این شعر ترکیبی از شوق و غم، عشق و درد است.
هوش مصنوعی: بر لبم خندهای شبیه صدای زنگ میپیچد، و هرگاه که آب مینوشم، اشک از چشمانم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: دل پاک و صاف کسی که از تعلقات دنیا بینیاز است، عیبی ندارد. آیا عیب قدیمی میتواند از آینهای که پاک است، بروز کند؟
هوش مصنوعی: مرد در سرزمین ما به خون خود آغشته میشود، چرا که این رنگی است که باعث میشود جوانها مانند پیران به نظر برسند.
هوش مصنوعی: ذهن من آنقدر متمرکز و تیز شده است که بتواند حرفهایم را درک کند، چرا که هر لحظه فکر و خیال آن موی زیبا در سرم میچرخد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال خواستههایش باشد، اگر در مسیر عشق و شوق با مشکلات و سختیها مواجه شود، به مرور زمان به یک جریان روان و پویا تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: خیلی از روشهای صحبت کردن را یاد گرفتم، اما نمیدانم چگونه با نام محبوبم گفتگو کنم. زبانم میلنگد وقتی صحبت از او به میان میآید.
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تو در حال چرخش است، اما تو چرا اینقدر طمع میکنی؟ دیگران برای به دست آوردن روزی خود تلاش میکنند.
هوش مصنوعی: آنچنان شوق و میل به قناعت در من ایجاد شده است که حتی اگر کسی خاک بخورد، من هم آب دهانم به همین خاطر جاری میشود.
هوش مصنوعی: ناوک (پیکان) حسد به دل زخمخورده کلیم (حضرت موسی) زد، هرکسی که به خاطر غم عشق، مانند کمان خم میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک چشم تو، که با تیر و کمان میگردد
بنشان کرده دلی، از پی آن میگردد
هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد
به سر کوی تو، چون گوی، بجان میگردد
آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید
[...]
جانم از پرتو روی چنان میگردد
که دل از آتش او آب روان میگردد
هرچه پیداست نهان میشود از دیده جان
چون بر آن دیده جمال تو عیان میگردد
هرکه از تو اثر نام و نشان مییابد
[...]
آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد
خواب در وقت سحرگاه گران میگردد
در نظربازی من یار نهان می گردد
از میان چون بروم یار عیان می گردد
نشئهٔ می به جوانان صفت پیر دهد
طرفه سری است کز این پیر جوان می گردد
پشت من از اثر فکر محبت شد خم
[...]
تا مَهِ روی تو از پرده عیان میگردد
ماه از شرم تو در ابر، نهان میگردد
به مشام از نفس باد رسد بوی عبیر
به سر زلف تو چون باد، وزان میگردد
هست یاقوت لبت قوت روان و، دل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.