گنجور

 
صائب تبریزی

درین صحرا که یارب از پی نخجیر می‌آید؟

که آهو بی‌محابا در پناه شیر می‌آید

دل بیدار می‌باید وصال زلف جانان را

ره خوابیده را طی کردن از شبگیر می‌آید

شده است از سوده الماس چون گنجینه گوهر

کجا داغ مرا مرهم به چشم سیر می‌آید؟

ز بس در سینه من می‌خورد بر یکدگر پیکان

به گوش هم‌نشینان نالهٔ زنجیر می‌آید

چنان از زلف لیلی مشکبو شد دامن صحرا

که بوی ناف آهو از دهان شیر می‌آید

ز درد و داغ دل برداشتن آسان نمی‌باشد

عجب نبود اگر جان بر لب من دیر می‌آید

فلک‌ها را ز طعن کج‌روی خونین‌جگر دارم

که حرف راست بر دل کارگر چون تیر می‌آید

به زور مرگ از هم نگسلد پیوند روحانی

هنوز از بید مجنون نالهٔ زنجیر می‌آید

مگر بازوی همت دستگیر کوهکن گردد

وگرنه از دهان تیشه بوی شیر می‌آید

اگر گرد تعلق راهرو از دامن افشاند

چه کار از دست خشک خار دامنگیر می‌آید؟

ز دلگیری به خون خود به نوعی تشنه‌ام صائب

که آبم در دهان از دیدن شمشیر می‌آید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عرفی

نرنجم گر به بالینم مسیحا دیر می‌آید

که می‌داند بر بیمار از جان سیر می‌آید

هوس هم جوش عشق آمد، وه چه ظلم است این

که روباه مزور هم‌عنان شیر می‌آید

شهنشاهی به ملک دلبری در ترکتاز آمد

[...]

صائب تبریزی

به قتل من چنان بی‌تاب آن شمشیر می‌آید

که از جوهر به گوشم ناله زنجیر می‌آید

ز توحید آنچنان مستم که از هر جنبش خاری

به گوش من صدای خامه تقدیر می‌آید

اگرنه پیچ و تاب درد کوته سازد این ره را

[...]

سلیم تهرانی

به صحرا آن کمان‌ابرو پی نخجیر می‌آید

غزالان مژده! آن آهوی آهوگیر می‌آید

چو سوی صیدگاه آید، ز ذوق او غزالان را

صدای خندهٔ زخم از سر یک تیر می‌آید

درآ در حلقهٔ دیوانگان گر عافیت خواهی

[...]

فیاض لاهیجی

چنانم بزم عشرت بی‌لبش دلگیر می‌آید

که موج باده در چشمم دم شمشیر می‌آید

ندانم بر زبان حرف که دارد کلک تقریرم

ولی دانم که بوی خون ازین تقریر می‌آید

به جرم از طاعتم امّیدواری بیشتر باشد

[...]

واعظ قزوینی

ره مقصود طی کردن، نه از تقصیر می‌آید

رسیدن منزل دوری‌ست، از شبگیر می‌آید

چنان با شورش دیوانگی آمیختم خود را

که خونم در شهادت از رگ زنجیر می‌آید

مشو از وعده آن سروقامت ناامید ای دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه