گنجور

 
صائب تبریزی

چه امید برومندی مرا زان سیمتن باشد؟

که خضر از العطش گویان آن چاه ذقن باشد

مرا با خار نومیدی رها کن ای چمن پیرا

که شادی مرگ می گردد ، چُو گل در دستِ من باشد

نسیم بی ادب بر گرد بوی گل نمی گردد

اگر مژگان بلبل خار دیوار چمن باشد

نوازش از کسی جز سیلی اخوان نمی بیند

اگر صد سال یوسف در دبستان وطن باشد

تو از خاک اجل ز افسردگی بیرون نمی آیی

وگرنه جامه احرام مشتاقان کفن باشد

پی روپوش در آیینه رو آورده ام صائب

مرا چون طوطیان با چون خودی روی سخن باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصر بخارایی

زبان خرده‌بینان را، حکایت زان دهن باشد

چو شکر می‌خورد طوطی، از آن شیرین سخن باشد

نی‌ام در بند جان، گر می‌گشاید کار من از جان

که ما در بند جانانیم و جان در بند تن باشد

چو من با خویش می‌آیم، ز من بیگانه می‌گردد

[...]

فضولی

نظر بازی که حیران رخ آن سیمتن باشد

نمی خواهم که بینم از حسد گر چشم من باشد

گهی از داغ می سوزم گهی از درد می نالم

چه خوش باشد که در عشقت مرا نه جان نه تن باشد

سرم را هست سودای خطت تا هست سر بر تن

[...]

محتشم کاشانی

ز بس کان جنگجو را احتزاز از صلح من باشد

نهان با من به خشم و آشکارا در سخن باشد

چو با جمعی دچارم کرد از من صد سخن پرسد

چو تنها بیندم مهر سکوتش بر دهن باشد

بتابد روی از من گر مرا در خلوتی بیند

[...]

صائب تبریزی

برهمن از حضور بت، دل آسوده‌ای دارد

نباشد دل به جا آن را که در غیب است معبودش

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

من این دردی که دارم چاره‌اش آن سیمتن باشد

علاج ضعف بیماران دل، سیب ذقن باشد

چو هندو از برای سوختن عشاق می‌میرند

ره دوزخ مرا دلکش تر از راه چمن باشد

به معشوق کسی هرگز ندارم ذوق آمیزش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه