لعل جانبخشت، که یاد از آب حیوان میدهد
زنده را جان میستاند، مرده را جان میدهد
دور بادا چشم بد، کامروز در میدان حسن
شهسوار من سمند ناز جولان میدهد
یارب! اندر ساغر دوران شراب وصل نیست
یا به دور ما همه خوناب هجران میدهد؟
دل مگر پا بسته زلف تو شد کز حال او
باد میآید، خبرهای پریشان میدهد؟
نیست درد عشق خوبان را به درمان احتیاج
گر طبیب این درد بیند ترک درمان میدهد
موجب این گریههای تلخ میدانی که چیست؟
عشوه شیرین که آن لبهای خندان میدهد
ای اجل، سوی هلالی بهر جان بردن میا
زان که عاشق گاه مردن جان به جانان میدهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه به روی لعل شیرین تو فرمان میدهد
جان شیرین از بن سی و دو دندان میدهد
چشم بدمستت به زخم تیغ حاصل میکند
هر قراری کان سر زلف پریشان میدهد
شحنهٔ بازار عشقت بیمحابا هر زمان
[...]
بر گل سیراب سنبل را چو جولان میدهد
بلبل طبع مرا یاد از گلستان میدهد
چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند
خضر پنداری نشان از آبحیوان میدهد
مشک بر کافور میبیزد صبا از زلف او
[...]
گلشن کشمیر خارش گل به دامان میدهد
سایه در خاک چمنها بوی ریحان میدهد
زاهدان خشک را نبود هوایش سازگار
زهد و تقوی را هوای تر به طوفان میدهد
بخت بد سرمایه ما رایگان از دست داد
[...]
عارفان را نکهت سیب ذقن جان میدهد
طفل مشرب جان برای نارپستان میدهد
با سبکروحان به نقد دل گرانی چون کنم؟
شمع در راه نسیم صبحدم جان میدهد
سر به دنبال جنون عشق نه، کاین باد دست
[...]
عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد
چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد
اشک دریا دل کجا و ساحل دامان کجا
گریه ایم عرض تجمل در بیابان می دهد
اضطراب دل نشان جلوه مژگان کیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.