گنجور

 
کلیم

گلشن کشمیر خارش گل به دامان می‌دهد

سایه در خاک چمن‌ها بوی ریحان می‌دهد

زاهدان خشک را نبود هوایش سازگار

زهد و تقوی را هوای تر به طوفان می‌دهد

بخت بد سرمایه ما رایگان از دست داد

مفلس آب خضر گر بفروشد ارزان می‌دهد

گرچه بد سوداییش یکدل به کس واپس نداد

هرکه دارد دل بآن زلف پریشان می‌دهد

هر لبش گاه تبسم معجزی دارد جدا

یک لبش جان می‌ستاند یک لبش جان می‌دهد

سر به جیب خود به غواصی فرو گر می‌بری

خاک ره دانی گهرهایی که عمان می‌دهد

می‌دهد گاهی بری نخل امید ما ولی

تخم گل گر می‌فشانم بر مغیلان می‌دهد

تب به کام دل ز وصل استخوان من رسید

آری آری داد آتش را نیستان می‌دهد

پیش چشم مست او ای دیده خونباری مکن

زان که خونریزی به یاد خوی ترکان می‌دهد

همره سامان ما سرگشتگی چون آسیا

تا نباشد کی سری را دهر سامان می‌دهد

خوش دبستانی‌ست چشم فتنه‌ساز او کلیم

غمزهٔ او دلبری تعلیم مژگان می‌دهد

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

هرکه به روی لعل شیرین تو فرمان می‌دهد

جان شیرین از بن سی و دو دندان می‌دهد

چشم بدمستت به زخم تیغ حاصل می‌کند

هر قراری کان سر زلف پریشان می‌دهد

شحنهٔ بازار عشقت بی‌محابا هر زمان

[...]

ابن یمین

بر گل سیراب سنبل را چو جولان میدهد

بلبل طبع مرا یاد از گلستان میدهد

چون نبات از شکر میگونش سر بر میزند

خضر پنداری نشان از آبحیوان میدهد

مشک بر کافور میبیزد صبا از زلف او

[...]

هلالی جغتایی

لعل جان‌بخشت، که یاد از آب حیوان می‌دهد

زنده را جان می‌ستاند، مرده را جان می‌دهد

دور بادا چشم بد، کامروز در میدان حسن

شهسوار من سمند ناز جولان می‌دهد

یارب! اندر ساغر دوران شراب وصل نیست

[...]

صائب تبریزی

عارفان را نکهت سیب ذقن جان می‌دهد

طفل مشرب جان برای نارپستان می‌دهد

با سبک‌روحان به نقد دل گرانی چون کنم؟

شمع در راه نسیم صبحدم جان می‌دهد

سر به دنبال جنون عشق نه، کاین باد دست

[...]

اسیر شهرستانی

عاشق از شوق نگاه واپسین جان می دهد

چشم و دل را حسرت جاوید تاوان می دهد

اشک دریا دل کجا و ساحل دامان کجا

گریه ایم عرض تجمل در بیابان می دهد

اضطراب دل نشان جلوه مژگان کیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه