دل به دشمن چون ملایم شد مصفا میشود
سنگ با آتش چو نرمی کرد مینا میشود
ای نسیم بیمروت باددستی واگذار
صبح میسوزد نفس تا غنچهای وامیشود
چون رود بیرون ز باغ آن یوسف گل پیرهن
گل به دامنگیریش دست زلیخا میشود
گرد عصیان بحر رحمت را نمیآرد به جوش
صاف گردد سیل چون واصل به دریا میشود
خاکساران قدردان صحبت یکدیگرند
میجهم گردی اگر از دور پیدا میشود
خیره میگردد نظر از پرتو خال رخش
ذره این بوم و بر خورشیدسیما میشود
با خیال یار صحبت داشتن خوش دولتی است
میبرم غیرت بر آن عاشق که تنها میشود
این قدر کیفیت دیدار هم میبوده است؟
تا عرق از چهرهاش گل کرد صهبا میشود
صائب از اندیشه آن زلف و کاکل درگذر
فکر چون بسیار در دل ماند سودا میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که تو دلتنگی، از گریه دلت وامیشود
تنگنای عشق زین خمخانه صحرا میشود
هر کرا توفیق عیبِخویشبینی دادهاند
بعد مردن بر مزارش کور بینا میشود
بسترم برداشت موج از استخوان پهلویم
[...]
عیب پاکان زود بر مردم هویدا میشود
در میان شیر خالص موی رسوا میشود
زشت در سلک نکویان مینماید زشتتر
پای طاوس از پر طاوس رسوا میشود
میکند خلق بزرگان در هواخواهان اثر
[...]
قامتش چون از بهار جلوه رعنا می شود
چون گل خمیازه آغوش نظر وا می شود
گر نسازد زلف آهم را جنون مشاطه گی
در گلوی من نفس زنجیر سودا می شود
از کلاهم گل کند برگ خزان و نوبهار
[...]
حسرت مخمورم آخر مستی انشا میشود
تا قدح راهی است کز خمیازهام وامیشود
جز حیا موجی ندارد چشمهٔ آیینهام
گرد من چندان که روبی آب پیدا میشود
بس که دارد بینشانی پرده ناموس من
[...]
دل ز بیداد غم خوبان مصفا میشود
از غبار راه یوسف، کور بینا میشود
از تو زیبا مینماید دل به هر نوعی بری
عشوهگر با ناز همراه است رعنا میشود
آنچه من در گریهٔ خود دیدهام از روی تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.