گنجور

 
صائب تبریزی

با وجود مرگ، کی هستی گوارا می‌شود؟

تلخی ماتم کجا شیرین به حلوا می‌شود

بر سر بازار چون آیینه‌های ساده‌لوح

جوهر بیناییم خرج تماشا می‌شود

هر بلندی پست می‌گردد به تدریج زمان

آخر این کهسارها دامان صحرا می‌شود

کوهکن از نقش شیرین پشت خود بر کوه داد

لاف بیکارست هرجا کار گویا می‌شود

از هجوم آهوان صحرا به مجنون تنگ شد

عشق در هرجا بود هنگامه پیدا می‌شود

می‌فتد در رشته کارم ز گوهر صد گره

چون صدف گر عقده‌ای از کار من وامی‌شود

گر چنین بالد به خود باغ از نوید مقدمت

سبزه خوابیده‌اش چون سرو رعنا می‌شود

سنگ راه اتحاد سالک است افسردگی

چون گهر شد قطره دور از وصل دریا می‌شود

دیده هرکس که روشن شد به نور اتحاد

نه فلک در دیده‌اش یک چشم بینا می‌شود

بیضه از فریاد بلبل چون جرس نالان شده است

عشق در گهواره ناطق همچو عیسی می‌شود

بر دد و دام است خون عاشقان صائب حرام

در دهان شیر مجنون بی‌محابا می‌شود

 
 
 
کلیم

ای که تو دلتنگی، از گریه دلت وامی‌شود

تنگنای عشق زین خمخانه صحرا می‌شود

هر کرا توفیق عیبِ‌خویش‌بینی داده‌اند

بعد مردن بر مزارش کور بینا می‌شود

بسترم برداشت موج از استخوان پهلویم

[...]

صائب تبریزی

عیب پاکان زود بر مردم هویدا می‌شود

در میان شیر خالص موی رسوا می‌شود

زشت در سلک نکویان می‌نماید زشت‌تر

پای طاوس از پر طاوس رسوا می‌شود

می‌کند خلق بزرگان در هواخواهان اثر

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

قامتش چون از بهار جلوه رعنا می شود

چون گل خمیازه آغوش نظر وا می شود

گر نسازد زلف آهم را جنون مشاطه گی

در گلوی من نفس زنجیر سودا می شود

از کلاهم گل کند برگ خزان و نوبهار

[...]

بیدل دهلوی

حسرت مخمورم آخر مستی انشا می‌شود

تا قدح راهی‌ است ‌کز خمیازه‌ام وامی‌شود

جز حیا موجی ندارد چشمهٔ آیینه‌ام

گرد من چندان ‌که روبی آب پیدا می‌شود

بس که دارد بی‌نشانی پرده ناموس من

[...]

سعیدا

دل ز بیداد غم خوبان مصفا می‌شود

از غبار راه یوسف، کور بینا می‌شود

از تو زیبا می‌نماید دل به هر نوعی بری

عشوه‌گر با ناز همراه است رعنا می‌شود

آنچه من در گریهٔ خود دیده‌ام از روی تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه