چشمی که از غبار خطش توتیا گرفت
از اشک خویش دامن آب بقا گرفت
در زیر تیغ، قهقهه کبک می زند
کوه غم تو در دل هر کس که جا گرفت
چون سنگ بر دلش سخن ما گران شده است
طوطی خطی که آینه از دست ما گرفت
خون امیدوار مرا پایمال ساخت
سنگین دلی که دست ترا در حنا گرفت
از زاهدان حلاوت طاعت طمع مدار
شکر نمی توان ز نی بوریا گرفت
آسوده شد ز کشمکش آرزوی خام
دستی که دامن دل بی مدعا گرفت
آن قاتلی کز اوست مرا چشم خونبها
خواهد به مزد دست ز من خونبها گرفت
بر هر چه بی نیازی ما آستین فشاند
در روز بازخواست همان دست ما گرفت
آید مگر به لنگر تسلیم برقرار
بحری که شورش از نفس ناخدا گرفت
صائب به آشنایی بحر اعتماد نیست
این ناشناخت دست کدام آشنا گرفت؟
صائب بهشت نسیه خود را نمود نقد
امروز هر که جا به مقام رضا گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و تبعات عشقی عمیق و تلخ میپردازد. شاعر از چشمی سخن میگوید که با غم و اندوهی عمیق دست به دامن یادهایی از گذشته میشود. دلها به خاطر غمها و شکستها سنگین شدهاند و در چنین حالتی، انسانها در جستجوی شادی و آرامش هستند. شاعر به زاهدان نصیحت میکند که از جاذبههای دنیا دل نبندند و یادآور میشود که آرزوهای بیپایه در نهایت به ناکامی میانجامند. در نهایت، شاعر به عدالت و حسابرسانی در روز جزا اشاره میکند و از وضعیت انسانها در برابر خداوند صحبت میکند. مضمون کلی شعر، احساس نبودن امنیت در روابط انسانی و نیاز به پذیرش واقعیتها و سازگاری با سرنوشت است.
هوش مصنوعی: چشمی که به خاطر غبار و نشانههای محبوبش اشک ریخت، از همین اشکها زندگی و بقا را دریافت کرد.
هوش مصنوعی: در حالی که در شرایط سخت و فشار قرار دارم، شادی و خوشحالی مانند صدای قهقهه کبک به گوش میرسد و غم تو در دل همه کسانی که آن را تجربه کردهاند، جا گرفته است.
هوش مصنوعی: چون سخنان ما بر دل او سنگینی کرده، طوطیای که کلام ما را با خود برده، از آینه دور افتاده است.
هوش مصنوعی: خون امید من زیر پا رفت و دل سنگین من که دستانت را در حنا گرفت، آسیب دید.
هوش مصنوعی: از زاهدان نیکوکار امیدی برای لذت بندگی نداشته باش، چرا که نمیتوان طعم شیرینی را از نی بوریا (که در واقع از مواد بیارزش است) استخراج کرد.
هوش مصنوعی: آرزوهای بیپایان و ناپخته آرامش یافتند، و دل بیادعا و بیچشمداشت را در آغوش گرفتند.
هوش مصنوعی: آن کسی که باعث درد و رنج من شده، انتظار دارد که برای خونبهای من به او پاسخگو باشم، در حالی که او خودش از من چیزی گرفته است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که ما از آن بینیاز بودیم، در روز محاسبه و پاسخگویی، همان دست ما به کمکمان آمد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است با قبول تسلیم، آرامشی دریایی به دست آوریم که طغیان آن ناشی از وجود ناخدا باشد؟
هوش مصنوعی: صائب میگوید: به دوستی و آشنایی با عمق احساسات و مسائل زندگی نمیتوان به سادگی اعتماد کرد؛ زیرا انسانها همیشه در درک و شناخت یکدیگر بهطور کامل موفق نیستند و حتی شاید در مواردی، کسی که به نظر آشنا میرسد، در واقع شناخت کافی از ما ندارد.
هوش مصنوعی: هر که امروز در حالت راضی بودن از تقدیر و شرایط زندگی قرار بگیرد، میتواند لذتهای بهشت را در همین دنیا تجربه کند و نیازی به انتظار برای پاداشهای آینده ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
انوار وجه توست که ارض و سما گرفت
کلِ وجودْ جودِ وجودِ شما گرفت
در نور مهر ذرهٔ سرگشته محو شد
لاهوتیئی ز های و هویات هوا گرفت
بلبل خروش دارد و پروانه سوز دل
[...]
دل ناگرفته خال تو در زلف جا گرفت
مرغی عجب به دامِ تو افتاد و پا گرفت
با سرو از لطافت قدّ تو بادِ صبح
هر نکته یی که گفت چمن از هوا گرفت
بر باد رفت حاصل عمر عزیز من
[...]
از سرمه، نرگست همه رنگ حنا گرفت
در آب و گل کلاله شمیم صبا گرفت
در خواب عاشق آمدی و پای نازکت
چندان بدیده سود که رنگ حنا گرفت
بس نخل آرزو که زدم بر زمین دل
[...]
دامان ناز برزد وتیغ جفا گرفت
سرمست در رسید و گریبان ما گرفت
گردید تیر غمزه مستش به خون من
هر چند دست او به شفاعت حنا گرفت
شب گفتم آنقدر سخن از بیخودی به یار
[...]
آتش که شعله عاریت از جان ما گرفت
چون برق عشق بود که در آشنا گرفت
ای بس که در فراق تو از بخت واژگون
نفرین خویش کردم و گردون دعا گرفت
هر جا که جان خسته به بیماری ئی فتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.