دل راه اشک گرم به مژگان تر گرفت
افسوس کاین گره سر راه گهر گرفت
چشمم سفید ناشده، آمد نسیم وصل
پیش از شکوفه نخل امیدم ثمر گرفت
تا سایه کرد بر سر من آفتاب عشق
بر هر زمین که سایه ام افتاد، در گرفت
عشق از طواف کعبه مرا بی نیاز کرد
این سیل تندرو، ز رهم سنگ بر گرفت
روی ترا به لانه حمرا چه نسبت است؟
نظاره تو شم مرا در گهر گرفت
بی پختگی ز عمر حلاوت مدار چشم
بادام سبز را نتوان در شکر گرفت
صائب جریده شو که سکندر ز آب خضر
زان ناامید شد که پی راهبر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و عاطفی، احساسات عاشقانه و تنهایی خود را به تصویر میکشد. او با اشاره به اشکها و گرهها، بیان میکند که عشق و وصال برایش دشوار است و هر چه بیشتر در جستجوی عشق برمیآید، بیشتر به چالشها و موانع برخورد میکند. همچنین بر اهمیت عشق و نقش آن در زندگیاش تأکید میکند و از مشکلات و ناامیدیهای ناشی از عدم وصول به معشوق سخن میگوید. در نهایت، شاعر به حکمتهای زندگی و دشواریهای آن اشاره میکند و به کنایه از سکندر یاد میکند که گاهی حتی بزرگترین شخصیتها نیز در جستجوی راه خود ناامید میشوند.
هوش مصنوعی: دل به شدت غمگین و مملو از احساسات شده و اشکهای گرم بر چشمانم جاری است. افسوس که مشکلات و موانع بر سر راه رسیدن به ارزوشهایم قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: چشمم هنوز به آرزوهایم نرسیده است، اما نسیم زیبایی و وصال، پیش از اینکه آرزوهایم به ثمر بنشینند، به سراغم آمده است.
هوش مصنوعی: زمانی که آفتاب عشق بر سر من سایه افکند، هر جایی که سایهام افتاده، عشق در آنجا ظهور کرد.
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که نیاز به زیارت کعبه از دلم برود و این جریان پرشتاب عشق، موانع و مشکلات را از سر راهم برداشت.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به زیبایی و جذابیت فرد اشاره دارد. شاعر میپرسد که چه رابطهای بین زیبایی آن شخص و پرندهای که در لانهاش است وجود دارد. به این معنا که آن فرد با وجود زیباییاش، چنان جذاب و خاص است که مانند جواهر در دل دریا میدرخشد. در کل، این ابیات به تحسین و ستایش از زیبایی میپردازد و نشاندهندهی تاثیری است که آن زیبایی بر بیننده میگذارد.
هوش مصنوعی: عدم پختگی و ناپختگی عمر، مانع از آن میشود که شیرینی واقعی را در چشمهای سبز و بادامی ببینیم؛ چرا که نمیتوان زیباییهای طبیعی را با شکر و رنگهای ساختگی جایگزین کرد.
هوش مصنوعی: به خودت امید ببند و گام به جلو بردار، زیرا حتی سکندر نیز از آب خضر ناامید شد و به دنبال راهنمایی رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها ، زمانه از گهر تو خطر گرفت
آری خطر بکان گهر از گهر گرفت
در علم خاطر تو نهاد علی نهاد
در عدل سیرت تو طریق عمر گرفت
کف الخضیب قبهٔ خضرا ز آفتاب
[...]
فریاد کان نگار دل از مهر برگرفت
جور و جفا به حال دل ما ز سر گرفت
ترک وفا و مهر و محبت بکرد و باز
یارم برفت بر من و یاری دگر گرفت
چون صبر و طاقتم ز ستمکاریش نماند
[...]
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کارِ چراغ خلوتیان باز درگرفت
آن شمعِ سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیرِ سالخورده جوانی ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت
[...]
از تاب می دگر به سرم شعله در گرفت
می باز سوز آتش ما را ز سر گرفت
اندر سفال میکده بود این مگر که دوش
در کنج دیر مغبچه ام جام زر گرفت
یک جام تا به حشر بسم بود طرفه بین
[...]
تا یار پرده از رخ چون ماه برگرفت
آتش بجان جمله ذرات درگرفت
بگشا نظر که نور تجلی حسن یار
تابنده گشت و کون ومکان سربسر گرفت
رخسار او بناز و کرشمه هزار بار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.