گنجور

 
ناصر بخارایی

مرا به بعد مکان از شما جدائی نیست

که هر کجا روم از دام دل رهائی نیست

هر آنچه در نظرم آید از شمایل تو

به جز وظیفهٔ شوخی و دلربائی نیست

در آن حریم که خلوتسرای حضرت اوست

جواز و منع به رندی و پارسائی نیست

رقیب دید مرا مست و گفت: ای ناصر

مگر سلوک تو زانرو که می‌نمائی نیست

منِ گدای نی‌ام مرد راه او لیکن

هوای عشق به سلطانی و گدائی نیست