چو منع غیر مجالم در آشنایی نیست
ز آشنایی او چاره جز جدایی نیست
گذشتم از غم آن گل زرشک غیر ولی
ز خار خار دل از غیرتم رهایی نیست
دلا ز صحبت خوبان کناره کن ز ازل
که آخرش بجز از جور و بیوفایی نیست
خوشم چو بلبل مسکین بخار غم ای گل
ز بسکه برگ وصالم ز بینوایی نیست
ز آشنایی و یاری بلا کشد اهلی
خوشا کسی که بکس هیچش آشنایی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع آشنایی و جدایی میپردازد. او بیان میکند که در آشنایی با دیگران، مشکلات و دردسرها ناشی از جدایی وجود دارد و از غمهای ناشی از آن رنج میبرد. او از ملاقات با زیبا رویان پرهیز میکند، زیرا این ملاقاتها به خیانت و دردسر میانجامد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بهتر است از آشناییها دوری کند تا از رنجها و مشکلات مبرا بماند.
هوش مصنوعی: وقتی که نمیتوانم به کس دیگری علاقهمند شوم و در عین حال با آشنای خود باقی بمانم، از این رو چارهای جز جدا شدن از او ندارم.
هوش مصنوعی: من از ناراحتی آن گل زرشکی که سهم دیگری است عبور کردم، اما از درد و رنج دل به خاطر غیرت خودم رهایی ندارم.
هوش مصنوعی: ای دل، از همنشینی با خوبان دوری کن، چرا که از آغاز همواره جز ستم و بیوفایی نصیبت نخواهد شد.
هوش مصنوعی: من مثل بلبل بیچاره خوشحالم، ای گل! اما غم و اندوهی در دل دارم، زیرا به خاطر فقر و نداریام، دیگر نتوانستهام به گلبرگهای وصال تو دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: کسی که هیچ آشنایی و دوستی ندارد، از مشکلات و دردسرها دور است و زندگی آرامتری را تجربه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست
رها مکن که دلم را ز غم رهایی نیست
دلم ببردی و گر سر جدا کنی ز تنم
به جان تو که دلم را سر جدایی نیست
بریز جرعه که هنگامه غمت گرم است
[...]
خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست
غمش ز رندی و میلش به پارسایی نیست
دل رمیدهٔ شوریدگان رسوایی
شکستهایست که در بند مومیایی نیست
ز فکر دنیی و عقبی فراغتی دارد
[...]
مرا به بعد مکان از شما جدائی نیست
که هر کجا روم از دام دل رهائی نیست
هر آنچه در نظرم آید از شمایل تو
به جز وظیفهٔ شوخی و دلربائی نیست
در آن حریم که خلوتسرای حضرت اوست
[...]
چنین که با تو مرا تاب آشنایی نیست
به حیرتم که چرا طاقت جدایی نیست
خوشم به وعده او، با وجود آنکه به من
وفای وعده او غیر بیوفایی نیست
به غیر بس که درآمیختی، به خلق ترا
[...]
منم که از غم محرومیم جدایی نیست
میانه ی من و امید، آشنایی نیست
من وبهشت محبت، کز آب کوثر او
به غیر خون دل و زهر بینوایی نیست
از آن به درد دگر هر زمان گرفتارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.