گنجور

 
میلی

چنین که با تو مرا تاب آشنایی نیست

به حیرتم که چرا طاقت جدایی نیست

خوشم به وعده او، با وجود آنکه به من

وفای وعده او غیر بی‌وفایی نیست

به غیر بس که درآمیختی،‌ به خلق ترا

نماید و غرضش غیر خودنمایی نیست

ز خویش ساخت مرا زلف یار، بیگانه

هنوز سلسله جنبان آشنایی نیست

چو مرغ بسملم از خویش دور اندازی

کنون رها کنی‌ام کز تو‌ام رهایی نیست

ز می به مصلحتی دست شسته‌ام دو سه روز

وگرنه توبه میلی ز پارسایی نیست