زلف را نبود سرانجامی که میباید مرا
خط مگر سامان دهد دامی که میباید مرا
کم مبادا سایهٔ عشق از سرم، کز درد و داغ
میرساند پخته و خامی که میباید مرا
برنمیدارد به رغم من نظر از خاکِ راه
میفشاند بر زمین جامی که میباید مرا
از غلط بخشی کند در کارِ اربابِ هوس
آن لبِ خوش حرف، دشنامی که میباید مرا
از پریدنهای چشم و از تپیدنهای دل
میرسد از یار پیغامی که میباید مرا
حرص چون ریگِروان منزل نمیداند که چیست
ورنه آماده است هر کامی که میباید مرا
میدرخشد از ته هر حلقه روزِ روشنی
در شبِ زلف است ایامی که میباید مرا
نیست بعد از عشق پروای صراطم، زان که داد
این ره باریک، اندامی که میباید مرا
حق به دستِ من بود صائب اگر خون میخورم
نیست در میخانهها جامی که میباید مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها از پیچیدگی و دشواریهای عشق و دلبستگی صحبت میکند. او به عدم قطعیت و ناکامی در روابط عاشقانه اشاره دارد و از دردها و رنجهایی که عشق به همراه دارد، سخن میگوید. او به سایه عشق و تأثیر آن بر حال و روزش اشاره میکند و از خیال و آرزوهایی که همواره در سر دارد، یاد میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در این مسیر عشق، آرامش و رضایت خاطر وجود ندارد و تنها احساس تنهایی و سردرگمی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: زلف و موی معشوق پایانی ندارد و هرگز به نتیجهای مشخص نمیرسد، مانند خطی که باید زندگی مرا مرتب کند، اما فقط دام و فریبی برای من ایجاد میکند. این به این معناست که زندگی و محبت به نوعی بیپایان و پیچیده است و به جای حل مسائل، بیشتر آنها را بغرنجتر میکند.
هوش مصنوعی: عشق نباید از من دور شود، زیرا این احساس درد و رنجی را به من میرساند که باید آن را تجربه کنم، چه در حالت پختگی و چه در حالت ناپختگی.
هوش مصنوعی: او به رغم میل من، نگاهش را از زمین برنمیدارد و بر روی خاک مسیر، جامی میریزد که لازم است برای من.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به زبان ساده و روان این بیت را توضیح بدهم، میتوانم بگویم که گویی شکایت و نارضایتی از کسی است که به دلخواه و هوس خود عمل میکند. در اینجا، صحبت از لبان شیرینی میشود که حرفهای تلخی دارند و به نوعی میخواهد بگوید که گرچه ممکن است ظاهری زیبا داشته باشند، اما در واقع کلماتشان نوعی دشنام و بیاحترامی است که به من میرسد. احساس میشود که این کلمات بر کار و زندگی آدمی تأثیر منفی میگذارند.
هوش مصنوعی: از نگاههای عاشقانه و ضربان قلبهای پرشور، پیغامهایی از محبوب میرسد که باید به من برسد.
هوش مصنوعی: حرص و ولع مانند ریگ و شن در راه است و نمیداند که هدف واقعی چیست. اگر میدانست، برای هر چیزی که نیاز دارم، آماده میشد.
هوش مصنوعی: در عمق هر حلقه مو، روزی روشن و زیبا میتابد که به شب تاریک میافزاید؛ روزهایی که من به آنها نیاز دارم.
هوش مصنوعی: پس از عشق، دیگر اهمیتی به راهم ندارم، زیرا این مسیر باریک، جسمی را که از من انتظار میرود، به من نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر حق با من بود، صائب، من همواره در حال کسب رضایت و حق خودم بودم، اما در میخانهها هیچ جامی که شایستهام باشد برایم وجود ندارد، هر چه هست تنها خون میخورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.