دل شکسته که مرهم نهد دگربارش؟
یتیم خسته که از پای برکند خارش؟
خدنگ درد فراق اندرون سینهٔ خلق
چنان نشست که در جان نشست سوفارش
چو مرغ کشته قلم سر بریده میگردد
چنانکه خون سیه میرود ز منقارش
دهان مرده به معنی سخن همی گوید
اگرچه نیست به صورت زبان گفتارش
که زینهار به دنیا و مال غره مباش
بخواهدت به ضرورت گذاشت یکبارش
چه سود کاسهٔ زرین و شربت مسموم
دریغ گنج بقا گر نبودی این مارش
بس اعتماد مکن بر دوام دولت دهر
که آزمودهٔ خلق است خوی غدارش
نظر به حال خداوند دین و دولت کن
که فیض رحمت حق بر روان هشیارش
سپهر تاج کیانی ز تارکش برداشت
نهاد بر سر تربت کلاه و دستارش
گرت به شهد و شکر پرورد زمانهٔ دون
وفای عهد ندارد به دوست مشمارش
دگر شکوفه نخندد به باغ فیروزی
که خون همی رود از دیدههای اشجارش
چگونه غم نخورد در فراق او درویش
که غم فزون شد و از سر برفت غمخوارش
امیدوار وجودی که از جهان برود
میان خلق بماند به نیکی آثارش
از آب چشم عزیزان که بر بساط بریخت
به روز باران مانست صفهٔ بارش
نظر به حال چنین روز بود در همه عمر
نماز نیمشبان و دعای اسحارش
گمان مبر که به تنهاست در حظیرهٔ خاک
قرین گور و قیامت بسست کردارش
گرش ولایت و فرمان و گنج و مال نماند
بماند رحمت پروردگار غفارش
قضای حکم ازل بود روز ختم عمل
دگر چه فایده تعداد ذکر و کردارش
ولیک دوست بگرید به زاری از پی دوست
اگرچه باز نگردد به گریهٔ زارش
غمی رسید به روی زمانه از تقدیر
که پشت طاقت گردون دو تا کند بارش
همین جراحت و غم بود کز فراق رسول
به روزگار مهاجر رسید و انصارش
برفت سایهٔ درویش و سترپوش غریب
بپوش بار خدایا به عفو ستارش
به خیل خانهٔ کروبیان عالم قدس
به گرد خیمهٔ روحانیون فرود آرش
عدو که گفت به غوغا که درگذشتن دوست
جهان خراب شود سهو بود پندارش
هم آن درخت نبود اندرین حدیقهٔ ملک
که بعد از این متفرق شوند اطیارش
نمرد نام ابوبکر سعد بن زنگی
که ماند سعد ابوبکر نامبردارش
چراغ را که چراغی ازو فرا گیرند
فرو نشیند و باقی بماند انوارش
خدایگان زمان و زمین مظفر دین
که قائمست به اعلاء دین و اظهارش
بزرگوار خدایا به فر و دولت و کام
دوام عمر بده سالهای بسیارش
به نیک مردان کز چشم بد بپرهیزش
به راستان که ز ناراستان نگه دارش
که نقطه تا متمکن نباشد اندر اصل
درست باز نیامد حساب پرگارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج ناشی از فراق و فقدان است. شاعر از دل شکسته و احساس یتیمی صحبت میکند که این درد مانند یک تیر در سینهاش نشسته است. او به مشکلات دنیا و فریبندگی مال و ثروت اشاره میکند و تأکید میکند که اینها در نهایت بیفایدهاند. شاعر بر این باور است که در برابر درد و غم، رحمت پروردگار باقی میماند و حتی اگر شرایط دنیوی تغییر کند، آثار نیک انسانها در یادها باقی میماند. او همچنین از غم زیاد در فراق پیامبر (ص) و صحابهاش یاد میکند و در نهایت از خداوند درخواست میکند که عمر نیکان را طولانی کند و آنها را از مشکلات و بلاها حفظ کند. این شعر با تأکید بر صبر و امید به رحمت الهی پایان مییابد.
هوش مصنوعی: دل شکستهای که دیگر کسی نتواند آن را التیام بخشد؟ و یتیم خستهای که دیگر کسی نتواند خستگیاش را از بین ببرد؟
هوش مصنوعی: درد جدایی آنچنان در دل مردم جا گرفته که به عمق جانشان نفوذ کرده است.
هوش مصنوعی: جدا از زندگی و بیحرکت، مانند مرغی که به قتل رسیده و سرش بریده شده، بیهدف و بیقرار دور میچرخد؛ همانطور که خون تیره به آرامی از منقار او میریزد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات انسانها حتی در سکوت و عدم بیان کلمات، احساسات و فکرهای خود را منتقل میکنند. حتی وقتی که قادر به صحبت نیستند، میتوانند پیامهایی را از راه دیگر به دیگران برسانند.
هوش مصنوعی: در دنیا و مادیات فریب نخور، زیرا آنها ممکن است در مواقع ضروری تو را تنها بگذارند.
هوش مصنوعی: چه فایده دارد که ظرفی زیبا و طلايي داشته باشی اگر محتوای آن، شربت سمی باشد؟ افسوس بر گنجی که در اختیار داری، اگر این مار (خطر) در آن نباشد.
هوش مصنوعی: هرگز بر ثبات و پایداری حکومت و زمانه اعتماد نکن، زیرا ذات و ماهیت انسانها همیشه قابل اعتماد نیست و تجربه نشان داده که آنها غیرقابل پیشبینی و فریبکار هستند.
هوش مصنوعی: به وضعیت خداوند توجه کن و به دین و حکومت او اهمیت بده، چون بر ذهن آگاه او رحمت و فیض پروردگار نازل میشود.
هوش مصنوعی: آسمان که نماد سلطنت کیانیان است، تاج و نشانههای قدرت را از تاریکی خود برداشت و بر روی قبر (مقام) او، کلاهی و دستاری قرار داد.
هوش مصنوعی: اگر در زمانه و دنیای پست، سرشار از شیرینی و نعمت بودی اما به عهد و پیمان وفا نکردی، حق دوستی تو را نخواهیم شناخت.
هوش مصنوعی: دیگر شکوفهها در باغی که از درختانش اشک میریزد، لبخند نخواهند زد.
هوش مصنوعی: چطور درویش میتواند در جدایی او غم نداشته باشد، در حالی که غم زیادتر شده و کسی که مایه تسکینش بود از او رفته است؟
هوش مصنوعی: امیدوارم کسی که از این دنیا میرود، در میان مردم به خاطر کارهای خوبش remembered و شناخته شود.
هوش مصنوعی: اشک عزیزان که در زمان بارانی بر زمین ریخته شده، مشابه بارانی است که بر روی زمین میبارد.
هوش مصنوعی: در طول زندگیام همیشه در مواقع خاصی مانند نماز شب و دعاهای سحر، به حال و روز خود فکر کردهام.
هوش مصنوعی: به این فکر نکن که در این دنیای خاکی، انسانها به تنهایی در کنار قبرهایشان و روز قیامت قرار دارند؛ اعمال و رفتار آنها نشاندهنده این واقعیت است.
هوش مصنوعی: اگر فرمانروایی و ثروت و دارایی باقی نماند، تنها رحمت بیپایان پروردگار باقی میماند.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر از پیش تعیین شده است و روزی که کارها به پایان میرسد، دیگر چه فایدهای دارد که ما به شمارش دعاها و اعمال خود بپردازیم؟
هوش مصنوعی: دوست به خاطر دوستیاش اشک میریزد و به شدت ناراحت است، حتی اگر شخصی که برایش گریه میکند هرگز به او بازنگردد.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی به زندگی آمد که طاقت زمانه را به چالش کشید و بر دوش آن سنگینی کرد.
هوش مصنوعی: این درد و غم ناشی از دوری پیامبر بود که به روزگار مهاجران و کسانی که او را یاری کردند رسید.
هوش مصنوعی: سایهٔ درویش از بین رفت و فردی غریب و پوشیده به عفو تو پناه میآورد. بار خدایا، ستار را بر او بپوشان.
هوش مصنوعی: به جمع فرشتگان در عالم بالا در کنار خیمهٔ روحانیون نازل شو.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن به سر و صدا میگوید که دوست در حال گذر است، تصورش این است که به دنیا آسیب میزند. این تصور کاملاً نادرست است.
هوش مصنوعی: در این باغ سلطنتی، آن درخت وجود ندارد که بعد از این، شاخههایش پراکنده شوند.
هوش مصنوعی: نام ابوبکر سعد بن زنگی هرگز فراموش نمیشود، چون نام سعد ابوبکر همیشه در یادها باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: چراغی که روشناییاش از خودش است، وقتی خاموش شود، هنوز نورش باقی میماند.
هوش مصنوعی: پروردگار زمان و زمین، حامی دین است که در برپایی و نمایاندن آن مستحکم و پایدار است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، به عظمت و سربلندی و کامیابی او، عمر طولانی عطا فرما تا سالهای زیادی از زندگیاش را در خوشبختی سپری کند.
هوش مصنوعی: به افراد خوب و نیکوکار باید توجه کرد و از نگاههای بد دور نگه داشت، زیرا آنها از کسانی که نیک نیستند آسیب میبینند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نقطه به ثبات و استحکام نرسد، اندازهگیری و ترتیب درست آن ممکن نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تمام اوست که فانی شدست آثارش
به دوستگانی اول تمام شد کارش
مرا دلیست خراب خراب در ره عشق
خراب کرده خراباتیی به یک بارش
بگو به عشق بیا گر فتاده میخواهی
[...]
اگر تو محرم عشقی مگوی اسرارش
چو جان خویش ز خلق جهان نگهدارش
ز سر عشق خبر دار نیست هر عاشق
حدیث عشق ز منصور پرس و از دارش
چو لاله تا ز غمش داغ بر جگر دارم
[...]
ازین که پشت به دشمن دهد چه آزارش
سپاهیی که تو باشی سپاهسالارش
به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد
به یک کرشمه دیگر تمام کن کارش !
مرید مولوی روم تانشد صائب
نکرد در کمر عرش دست گفتارش
گهر ز شرم عرق می کند به بازارش
[...]
بهار صنع چو دیدیم در سر و کارش
به رنگ رفته نوشتم براتگلزارش
به آسمان مژهٔ من فرو نمیآید
بلند ساختهٔ حیرتیست دیوارش
رهایی ازکف صیاد عشق ممکن نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.