ماه منظور آن بت زیبای من
سرو روزافزون مهرافزای من
کاندرین شهر از کمند زلف اوست
بند بر پای جهانپیمای من
هر کسی با ماهروئی سرخوش است
آن من کَنگی است همبالای من
جامهدانی دارد آن سیمین زَنَخ
کاندران گم میشود کالای من
گر بیفتد، باز نتوان یافتن
در جوال وسع او خرمای من
ور به عمری دست در گردن کند
اتّفاقاً رای او با رای من
دوست میدارم که در کونش برم
نازنینتر عضوی از اعضای من
راضیم با خوی او، کز جوی او
کم نخواهد بود استسقای من
این قیامت بین که عارف میکند
تا کجا باشد قیامت جای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نگار دلبر زیبای من
شمع شهرافروز شهرآرای من
جز برای دیدنت دیده مباد
روشنایی دیدهٔ بینای من
جان و دل کردم فدای مهر تو
[...]
کاشکی برخاستستی روز حشر
جمع گشتی باز این اجزای من
تا ببینم آل پیغمبر بکام
ورچه دوزخ بود خواهد جای من
نفس من بگرفت سر تا پای من
گر نگیری دست من ای وای من
من که فرعونم ز خلق ای وای من
زخم طاس آن ربی الاعلای من
ای سواد زلف تو سودای من
روی تو خورشید مهرافزای من
دل میان زلفت و من رهنشین
فرق بین از جای او تا جای من
فتنه همسایگان شب تا سحر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.