این خط شریف از آن بنان است
وین نقل حدیث از آن دهان است
این بوی عبیر آشنایی
از ساحت یار مهربان است
مهر از سر نامه برگرفتم
گفتی که سر گلابدان است
قاصد مگر آهوی ختن بود
کَش نافهٔ مشک در میان است
این خود چه عبارت لطیف است
وین خود چه کفایت بیان است
معلوم شد این حدیث شیرین
کز منطق آن شکرفشان است
این خط به زمین نشاید انداخت
کز جانب ماه آسمان است
روزی برود روان سعدی
کاین عیش نه عیش جاودان است
خرم تن او که چون روانش
از تن برود سخن روان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای آنکه لطیفه های طبعت
اجرا ده صد هزار جان است
کلک تو به شکل هست ماری
کش آب حیات در دهان است
با همت تو چهار طاقی است
[...]
خورشید ممالک جهان است
شایستهٔ بزم و رزم از آن است
هر شور وشری که در جهان است
زان غمزهٔ مست دلستان است
گفتم لب اوست جان، خرد گفت
جان چیست مگو چه جای جان است
وصفش چه کنی که هرچه گویی
[...]
این باد بهار بوستان است؟
یا بوی وصالِ دوستان است؟
دل میبرد این خط نگارین
گویی خط روی دلستان است
ای مرغ به دام دل گرفتار
[...]
میخانه سرای عاشقان است
رندی که چو ماست عاشق آن است
بستان و بنوش شادی ما
جامی که به از شراب جان است
از ما نکند کناره معشوق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.