نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی
که ما را بیش از این طاقت نماندهست آرزومندی
غریب از خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی
بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی
تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید
که ما را همچنین باشد شکیبایی و خرسندی
نگفتی بیوفا یارا که از ما نگسلی هرگز
مگر در دل چنین بودت که خود با ما نپیوندی
زهی آسایش و رحمت نظر را کش تو منظوری
زهی بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی
شکار آن گه توان کشتن که محکم در کمند آید
چو بیخ مهر بنشاندم درخت وصل برکندی
نمودی چند بار از خود که حافظ عهد و پیمانم
کنونت بازدانستم که ناقض عهد و سوگندی
مرا زین پیش در خلوت فراغت بود و جمعیت
تو در جمع آمدی ناگاه و مجموعان پراکندی
گرت جان در قدم ریزم هنوزت عذر میخواهم
که از من خدمتی ناید چنان لایق که بپسندی
ترش بنشین و تیزی کن که ما را تلخ ننماید
چه میگویی چنین شیرین که شوری در من افکندی
شکایت گفتن سعدی مگر باد است نزدیکت
که او چون رعد مینالد تو همچون برق میخندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوق خود میگوید که زمانی فرارسیده که باید دلهای خود را به هم پیوند دهند، زیرا دیگر طاقت دوری و آرزوهای برآوردهنشده را ندارند. او از غریبی و دوری معشوق از بندگان مینالد و به زیبایی و موزون بودن طبع معشوق اشاره میکند. شاعر با نگران بودن از وفای معشوق، خواهان ارتباط بیشتری است و اظهار میکند که اگر عشق واقعی وجود نداشت، همچنان با هم پیوند نمیخوردند. او به آسودگی و رحمت معشوق اشاره میکند و به یادآورده میشود که وفای او به عهد و پیمان میتواند در دل او باشد. شاعر در ادامه از عشق خودش سخن میگوید و به معشوق میگوید که اگر چه هنوز هم برای او عذرخواهی میکند، اما از او خواسته میشود که کمی تلخی نداشته باشد، چون این مسأله بر او اثر میگذارد. در نهایت، شاعر با یادآوری سعدی و نوع شکایت او، میگوید که شکایت دل خود را چگونه به معشوق بگوید.
هوش مصنوعی: عزیزم، زمان آن رسیده که دل ما با عشق و محبت یکی شود، زیرا ما دیگر تاب و توان بیشتری نداریم و تنها آرزوی ما وصال و نزدیکی است.
هوش مصنوعی: ای غریبه، از خصلت دلنشینت دوری میکنی و چهرهات را از دید مردم پنهان میسازی. همچنین، از طبیعت موزون و بینظیرت هم، که در کنار دوستانت به وجود میآوری، دوری میکنی.
هوش مصنوعی: شما خوشحال و صبورید و چنین به نظر میرسد که ما هم میتوانیم با همین خوشحالی و صبوری رفتار کنیم.
هوش مصنوعی: تو که هیچوقت نگفتی که به ما وفادار نخواهی ماند، آیا حقیقتاً در دلات این بود که نمیخواهی به ما نزدیک شوی؟
هوش مصنوعی: آهان، چه آسایش و رحمت بزرگی است که نگاه تو به من میافکند! چه بخشش و نعمت عظیمی است که از طرف پدر تو به من میرسد!
هوش مصنوعی: برای شکار کردن باید موقعیت را به خوبی در اختیار داشته باشی، چون وقتی این موقعیت به دست آمد، میتوانی هدف را به راحتی از بین ببری. زمانی که ریشه محبت را از زمین بیرون بکشی، دیگر پیوندی بین شما و آن هدف وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: تو چند بار به من نشان دادی که حافظ عهد و پیمان هستی، اما اکنون فهمیدم که خودت عهد و سوگند را میشکنی.
هوش مصنوعی: قبل از این، در تنهایی و آرامش بودم، اما ناگهان تو به جمع ما پیوستی و همه چیز به هم ریخت و به تداخل افتاد.
هوش مصنوعی: اگر جانم را هم در راه تو نثار کنم، باز هم از تو عذرخواهی میکنم، زیرا هیچ خدمتی از من برنمیآید که شایستهی تو باشد و مورد پسندت قرار گیرد.
هوش مصنوعی: نیشخند بزن و خود را تیز کن تا ما را تلخ نکنید. چرا اینقدر شیرین صحبت میکنی در حالی که شوری در دلم ایجاد کردهای؟
هوش مصنوعی: شکایت و ناله سعدی شبیه به صدای رعد و برق است، اما تو در کنار او فقط به مانند یک برق میخندی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی
در این پر گرد و ناخوش جای دل خیره چرا بندی؟
به بیماری از این جای سپنجی چون شوی بیرون
مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افگندی
یکی فرزند خواره پیسه گربه است، ای پسر، گیتی
[...]
خداوند جهان باشد کسی کش تو خداوندی
کند پیوند با بخت آنکه تو با او بپیوندی
خداوندا به تو نازد به هر جائی خداوندی
یکی را حنظل و زهری یکی را شکّر و قندی
موالی را همه پندی معادی را همه بندی
[...]
اگر بیمن خوشی یارا به صد دامم چه میبندی
وگر ما را همیخواهی چرا تندی نمیخندی
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه
بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی
بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن
[...]
تو با این لطف دلبندی چرا با ما نپیوندی
نقاب از بهر آن باشد که روی زشت بربندی
گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی
پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی
جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم
که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی
گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.