گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی

پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی

جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم

که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی

گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو

نبخشیدند آن کامم که از وصلت خورم قندی

چه می خندی، برین سامان جان من تو، ای بی غم

دل و صبری تو داری و مرا هم بود یک چندی

پدر دارم همه در پند و من دنبال کار خود

مبادا هیچ مادر را چنین بدروز فرزندی

بگو، ای پندگو، نامش که باشد مرهم جانم

که خسرو را ز بهر ترک او تیری ست هر پندی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی

در این پر گرد و ناخوش جای دل خیره چرا بندی؟

به بیماری از این جای سپنجی چون شوی بیرون

مخور تیمار چندینی نه بنیادش تو افگندی

یکی فرزند خواره پیسه گربه است، ای پسر، گیتی

[...]

قطران تبریزی

خداوند جهان باشد کسی کش تو خداوندی

کند پیوند با بخت آنکه تو با او بپیوندی

خداوندا به تو نازد به هر جائی خداوندی

یکی را حنظل و زهری یکی را شکّر و قندی

موالی را همه پندی معادی را همه بندی

[...]

مولانا

اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی

وگر ما را همی‌خواهی چرا تندی نمی‌خندی

کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه

بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی

بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن

[...]

سعدی

نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی

که ما را بیش از این طاقت نمانده‌ست آرزومندی

غریب از خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی

بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی

تو خرسند و شکیبایی چنینت در خیال آید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
اوحدی

نگارا، گر چه می‌دانم که بس بی‌مهر و پیوندی

سلامت می‌فرستم با جهانی آرزومندی

بدان دل کت فرستادم نه‌ای خرسند، می‌دانم

که گر جان نیز بفرستم نخواهد بود خرسندی

چنین زانم پسندیدی که حال من نمی‌دانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه