مکن سرگشته آن دل را که دستآموز غم کردی
به زیر پای هجرانش لگدکوب ستم کردی
قلم بر بیدلان گفتی نخواهم راند و هم راندی
جفا بر عاشقان گفتی نخواهم کرد و هم کردی
بدم گفتی و خرسندم عَفاکَ الله، نکو گفتی
سگم خواندی و خشنودم جَزاکَ الله، کرم کردی
چه لطف است این که فرمودی؟ مگر سَبْقُ اللِّسان بودت؟
چه حرف است این که آوردی؟ مگر سَهْوُ الْقلم کردی؟
عنایت با من اَولیتر که تأدیب جفا دیدم
گل افشان بر سر من کن که خارم در قدم کردی
غنیمت دان اگر روزی به شادی دررسی ای دل
پس از چندین تحملها که زیر بار غم کردی
شب غمهای سعدی را مگر هنگام روز آمد؟
که تاریک و ضعیفش چون چراغ صبحدم کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرا با جمع رندانی که در دیرند ضم کردی
چو دیر از غیر خالی شد در خلوت بهم کردی
نهادی مجلس بزمی بر آواز رباب و نی
چو لعلت میر مجلس شد به می دادن ستم کردی
به شوخی عقل فرزانه، چو ره برد اندر آن خانه
[...]
بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی
عفیالله خوب رفتی لطف فرمودی کرم کردی
شکستی از ستم پیمان چون من نیکخواهی را
تکلف بر طرف بر خویش بیش از من ستم کردی
به دست امتیاز خود چو دادی خامه دقت
[...]
به خون غلتانم از تیر نگاه دم به دم کردی
نظر کن ای شکارافکن چه با صید حرم کردی
ز هجران طاقتم را طاق دیدی ریختی خونم
جز ای خیر بادت لطف فرمودی کرم کردی
ندارم شکوه از بیمهریت اما از این داغم
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.