مرا با جمع رندانی که در دیرند ضم کردی
چو دیر از غیر خالی شد در خلوت بهم کردی
نهادی مجلس بزمی بر آواز رباب و نی
چو لعلت میر مجلس شد به می دادن ستم کردی
به شوخی عقل فرزانه، چو ره برد اندر آن خانه
به جای رطل و پیمانه، سرش زیر قدم کردی
ز بهر فضل و پیشی من، چو کردم با تو خویشی من
دو ساغر بیشتر دادی، مرا از خویش کم کردی
مرا با طاق آن ابرو چو دیدی مهر پیوسته
تنم را از بر او طاق و دل را جفت غم کردی
تو بودی مطرب و ساقی، تو بودی شاهد باقی
گهم درویش خود خواندی و گاهم محتشم کردی
به خیلی کردی از رخ چون سال بوسهای کردم
شکایت چون توان کرد از چنان رویی کرم کردی
به دستم جامجم دادی، پس از عمری که دم دادی
چه مستیها کنیم اکنون! که می در جام جم کردی
چو دیدی اوحدی را تو به علم عاشقی دانا
میان عالمی او را به عشق خود علم کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جمعی از رندان و خوشگذران میپیوندد که در مکانی به نام دیر دور هم جمع شدهاند. او از تنهایی دیر و خلوت آن میگوید و اشاره دارد که چطور محبت و دوستی او را به جمعرندانی متصل کرده است. در این مراسم، او از زیبایی و جذابیت محبوبش سخن میگوید که باعث سرخوشی و شادابی محفل شده است.
شاعر حس میکند که با نوشیدن شراب و لذت بردن از موسیقی و همصحبتی از قید و بند عقل آزاد شده و به حال و هوای خوشی فرو رفته است. او همچنین به این نکته میپردازد که محبت او به محبوب، او را از خودخواهی و غم دور کرده و در عوض احساس سرخوشی و خوشبختی به او بخشیده است.
در ادامه، شاعر به صورت خاص به چهره محبوبش اشاره میکند و میگوید چگونه حضور او در زندگیاش باعث خوشحالی و آرامش اوست. در نهایت، او اشاره میکند که محبوبش او را به مراحل بالای عاشقی رهنمون ساخته و او را در دریای عشق قرار داده است. به طور کلی، شعر همگی از شوق و شادی ناشی از عشق و همراهی با جمعی خوشگذران حکایت دارد.
هوش مصنوعی: تو من را به جمع رندانی در محفل خود راه دادی، همانطور که وقتی دیر (محل عبادت) از دیگران خالی شد، در تنهایی ما را به هم پیوند زدی.
هوش مصنوعی: مجلس جشنی برپا شده است که با صدای رباب و نی همراه است. تو با زیباییات، مظهر این مجلس شدهای و از چشیدن شراب، با ظلم و ستم به من رسیدی.
هوش مصنوعی: عقل باهوش و زیرک به شوخی وارد آن خانه میشود و به جای وزن کردن و اندازهگیری، به طور مستقیم رفتار میکند و در نهایت خود را به زانو درمیآورد.
هوش مصنوعی: به خاطر فضل و محبت تو، وقتی با تو رابطهای نزدیک برقرار کردم، دو بار بیشتر به من ساغر نوشیدنی دادی، اما از ارزش و اهمیت خودم در نظر تو کاسته شد.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی زیبای تو را دیدم، احساس کردم که خوشبختیام به تو وابسته است و دلم پر از اندوه شد.
هوش مصنوعی: تو همیشه نوازنده و بادهفروش بودی، تو آن شاهدی که همیشه باقی است. گاهی من را در لباس درویش قرار دادی و گاهی هم با وقار و با احترام کردم.
هوش مصنوعی: من از زیبایی تو به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهام و به همین خاطر از تو شکایت میکنم؛ چرا که چگونه میتوان از چنین چهرهای زیبایی و سخاوت را انتظار داشت؟
هوش مصنوعی: به من نوشیدنیای دادی که سالهای طولانی منتظرش بودم. حالا که این جام را در دست دارم، بیایید لحظات شاد و پرخوشی را کنار هم تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو اوحدی را دیدی، دانستی که او در علم عاشقی خبره است. در میان مردم، تو به واسطه عشق خود او را آگاه کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن سرگشته آن دل را که دست آموز غم کردی
به زیر پای هجرانش لگدکوب ستم کردی
قلم بر بیدلان گفتی نخواهم راند و هم راندی
جفا بر عاشقان گفتی نخواهم کرد و هم کردی
بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی
[...]
بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی
عفیالله خوب رفتی لطف فرمودی کرم کردی
شکستی از ستم پیمان چون من نیکخواهی را
تکلف بر طرف بر خویش بیش از من ستم کردی
به دست امتیاز خود چو دادی خامه دقت
[...]
به خون غلتانم از تیر نگاه دم به دم کردی
نظر کن ای شکارافکن چه با صید حرم کردی
ز هجران طاقتم را طاق دیدی ریختی خونم
جز ای خیر بادت لطف فرمودی کرم کردی
ندارم شکوه از بیمهریت اما از این داغم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.