گرم راحت رسانی ور گزایی
محبت بر محبت میفزایی
به شمشیر از تو بیگانه نگردم
که هست از دیرگه باز آشنایی
همه مرغان خلاص از بند خواهند
من از قیدت نمیخواهم رهایی
عقوبت هرچ از آن دشوارتر نیست
بر آنم صبر هست الا جدایی
اگر بیگانگان تشریف بخشند
هنوز از دوستان خوشتر گدایی
منم جانا و جانی بر لب از شوق
بده گر بوسهای داری بهایی
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی
جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس
نمیترسم که از زهد ریایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.