بیتو حرام است به خلوت نشست
حیف بود در به چنین روی بست
دامن دولت چو به دست اوفتاد
گر بهلی باز نیاید به دست
این چه نظر بود که خونم بریخت؟
وین چه نمک بود که ریشم بخست؟
هر که بیفتاد به تیرت نخاست
وان که درآمد به کمندت نجست
ما به تو یکباره مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست
صبر قفا خورد و به راهی گریخت
عقل بلا دید و به کنجی نشست
بار مذلت بتوانم کشید
عهد محبت نتوانم شکست
وین رمقی نیز که هست از وجود
پیش وجودت نتوان گفت هست
هرگز اگر راه به معنی برد
سجدهٔ صورت نکند بتپرست
مستی خمرش نکند آرزو
هر که چو سعدی شود از عشق مست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این شعر درباره گرفتار شدن و در دام عشق افتادن یک عاشق است که در آن به موضوعاتی همچون خلوت و اعتکاف، شانس و بخت، زیبایی معشوق، از دست رفتن صبر و عقل، بتپرستی و بادهنوشی پرداخته است.
چلهگرفتن و بهخلوت نشستن بیتو حرام است؛ حیف است در بهروی چون تویی بستن.
اگر شانس را از دست بدهی؛ دوباره بهدست نمیآید.
این چه نگاهی بود که کردم که مرا بهکشتن داد؛ این چه نمک و جذابیتی بود که زخمم را تازهکرد.
هر که بهتیر تو زده شد دیگر بلند نشد و خوب نشد؛ هرکس که به کمند تو گرفتار شد رها نگشت.
ما کاملا و تماما گرفتار تو شدیم، پرنده بهدام آمد و ماهی شکار شد.
صبر تنبیه شد و گریخت. عقل بهسختی گرفتار آمد و بهگوشهای نشست.
میتوانم حتی بار حقارت را تحمل کنم اما پیمان عشق را نمیتوانم بشکنم.
اگر کمی رمق یا نیرویی نیز وجود دارد، در حضور تو نمیتوان گفت که هست.
اگر بتپرست و ظاهربین به حقیقت و معنا برسد، دیگر بتپرستی نخواهد کرد.
هر کس که مانند سعدی از عشق سرمست شود، دیگر آرزوی شراب نخواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بود و نبود آنچه بلندست و پست
باشد و این نیز نباشد که هست
نیم شبی سیم برم نیم مست
نعرهزنان آمد و در در نشست
هوش بشد از دل من کاو رسید
جوش بخاست از جگرم کاو نشست
جام می آورد مرا پیش و گفت
[...]
من به عذاب اندرم، آری رواست
مجلس عالی به شراب اندرست
صبحدمان، ازمی گل بوی مست
همچو نسیم سحرازجا به جست
خواب نهان، در سر شهلای شوخ
تاب عیان، در سر مرغول شست
خانه بهم بر زده چون عهد ترک
[...]
همچو گل سرخ برو دست دست
همچو میی خلق ز تو مست مست
بازوی تو قوس خدا یافت یافت
تیر تو از چرخ برون جست جست
غیرت تو گفت برو راه نیست
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.