دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت
نه چمن شکوفهای رست چو روی دلستانت
نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
گرت آرزوی آنست که خون خلق ریزی
چه کند که شیر گردن ننهد چو گوسفندت
تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا
اگر التفات بودی به فقیر مستمندت
نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد؟
به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت
تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تأثیر عمیق عشق و قدرت جذبه معشوق اشاره میکند. او میگوید که کسی که دل برباید دیگر نمیتواند از چنگ عشق رهایی یابد و امیدی برای فرار از بند عشق ندارد. شاعر از معشوق میخواهد که چهرهاش را آشکار کند تا دیگران نیز به زیباییاش پی ببرند. او به زیبایی و بلندای معشوق اشاره میکند و بیان میکند که هیچ کس نمیتواند مانند او باشد. شاعر همچنین به مسأله قربانی شدن انسانها به عشق و قدرت معشوق اشاره میکند و در نهایت به این نکته میرسد که عشق به ما وفا نمیکند و انسان نباید در پی آن باشد، زیرا عشق پرخطر است و تحمل درد آن را ندارد.
دلِ هر کسی را که به دام آوری ، در برابرت تسلیم می شود و سرکشی و عصیان فرو می نهد . زیرا اسارت در کمندِ تو به گونه ای است که اسیرت آرزوی رهایی را از دل بیرون می کند . [ تناسب = صید ، کمند ، بند ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
تو را به خدا سوگند می دهم که از چهرهٔ گلگون و آتشینت پرده برانداز تا ببینی که دلِ تمامِ مردم دنیا چونان سپندی برای دفع چشم زخم بر آتشِ رخسارت می تپد . [ به اتفاق = تمام و کامل / سپند = کوتاه شده اسپند است و به آن اسفند نیز گفته می شود . تخمِ گیاهی است از تیرهٔ سُدابیان که بیشتر در نواحی مرکزی و شرقی و جنوبی و غربی آسیا در آب و هوای معتدل می روید . تخم آن را برای دفع چشم بَد در آتش می ریزند . ( گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی ) / در این بیت «روی» به «آتش» و «دل» به سپند» تشبیه شده است ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
نه چمن توانسته است شکوفه ای به زیبایی رویِ دلربایت برویاند و نه بادِ صبا ، صنوبری به بلندی قامتِ تو یافته است . [ چمن = سبزه و گیاه / صنوبر = درختی است زینتی و همیشه سبز با برگ های سوزنی و شکلی مخروطی که در ادب فارسی قامت یار را بدان تشبیه کنند . ( گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی ) ] / صبا = نسیمِ خوشی که به هنگامِ صبح در فصلِ بهار می وزد و سبب شکفتن گل ها و گیاهان می گردد و پیام آور عاشقان است . « در تذکرة اولیا مذکور است : صبا بادی است که از زیرِ عرش خیزد و آن در وقتِ صبح وزد . بادی لطیف و خنک است و در اصطلاح سالکان ، با صبا اشارت است از نفحاتِ رحمانیه که از مشرقِ روحانیت می آید . » ( شرح اصطلاحات تصوّف ) . صبا یکی از عناصر فارسی است که در غزلیات سعدی و حافظ فراوان آمده و به نام های نسیمِ سحر، بادِ شمال و بادِ صبحگاهی از آن یاد شده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
اگر آرزوی ریختن خونِ مردم را داری ، همه تسلیمِ تو هستند . شیر با تمام شجاعتش اگر مانند بره ای به حُکمت گردن ننهد ، چه کند ؟ [ گردن نهادن = کنایه از اطاعت و فرمانبرداری کردن ، تسلیم شدن / در این بیت «شیر» به «گوسفند» تشبیه شده است ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
تو به حق فرمانروای سرزمینِ زیبایی هستی . امّا ای کاش نظری هم به حال فقیر ناتوان می افکندی . [ حُسن = جمال و زیبایی / التفات = توجه و عنایت / مستمند = اندوهگین ، نیازمند ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای دل ، همانا به تو نگفته بودم که معشوق قصدِ وفا کردن ندارد ؟ با طمع ورزیدن به وفای او شیفته شدی و او هم تو را در پای فکند و خوار کرد . [ وفا = شرح بیت 7 غزل 2 / سر وفا داشتن = قصد و توجه به وفا داشتن / از دست رفتن = پریشان و نابود گشتن ، بی خود شدن ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای سعدی ، بدین ترتیب که نه توانایی گریختن و نه تابِ گزند عشق داری ، مردِ عشق ورزیدن نبودی. - منبع: شرح غزلهای سعدی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت
اثری ست جان شیرین، ز لبان همچو قندت
به کدام سرو بینم که ز تو صبور باشم
که دراز ماند در دل هوس قد بلندت
به خزان هجر مردم، چه کمت شود که ما را
[...]
چه شتابی از پی من تو که رنجه شد سمندت
که من آمدم در این دشت که اوفتم به بندت
تو نکو پسندی و من چه کنم که تا پسندت
نشوم، نگو نگردم من و لایق کمندت
تو اگر ملولی از من، سر خویشتن بگیرم
[...]
به کمانِ ابروان بست دو زلف چون کمندت
که زنی به تیرش آن دل که گریخته ز بندت
نه عجب سپند گر سوخت عجب از آنم
که گرفته خو به آتش زچه خال چون سپندت
به خدا گلی نماند بر روی دلفریبت
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.