هر که نازک بود تن یارش
گو دل نازنین نگه دارش
عاشق گل دروغ میگوید
که تحمل نمیکند خارش
نیکخواها در آتشم بگذار
وین نصیحت مکن که بگذارش
کاش با دل هزار جان بودی
تا فدا کردمی به دیدارش
عاشق صادق از ملامت دوست
گر برنجد به دوست مشمارش
کس به آرام جان ما نرسد
که نه اول به جان رسد کارش
خانه یار سنگدل این است
هر که سر میزند به دیوارش
خون ما خود محل آن دارد
که بود پیش دوست مقدارش
سعدیا گر به جان خطاب کند
ترک جان گوی و دل به دست آرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خلق را قصه ایست آثارش
هند را عبره ایست پیکارش
گاه بوسد به مهر رخسارش
گاه بنوازد و کشد بارش
پر کتان و قصب شد انبارش
زر به صندوق و خز به خروارش
گل دل بشکفد ز دیدارش
دل گل بشکفد ز رخسارش
بخت ما را فکند در دامش
حسن خود را نهاد بر بارش
از لطیفی که آفرید خدای
[...]
سرو، نازان شود ز رفتارش
پسته، شیرین شود ز گفتارش
شادی سنبل، بنفشه دمش
برخی پسته ی شکربارش
همه نقش است خط چون مورش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.