گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم

وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود

پارس در سایه اقبال اتابک ایمن

لیکن از ناله مرغان چمن غوغا بود

شکرین پسته دهانی به تفرج بگذشت

که چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بود

یعلم الله که شقایق نه بدان لطف و سمن

نه بدان بوی و صنوبر نه بدان بالا بود

فتنه سامریش در نظر شورانگیز

نفس عیسویش در لب شکرخا بود

من در اندیشه که بت یا مه نو یا ملکست

یار بت پیکر مه روی ملک سیما بود

دل سعدی و جهانی به دمی غارت کرد

همچو نوروز که بر خوان ملک یغما بود

 
 
 
غزل ۲۵۶ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۵۶ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۶

فتنه سامریش در نظر شورانگیز

نفس عیسویش در لب شکرخا بود

حافظ

یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم می‌کُشت

مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود

ناصر بخارایی

دوش در فکر من آن شکل قد و بالا بود

نظر همت من از طرف بالا بود

دیده می‌زد همه شب نقش خیالت بر آب

پیش صاحبنطران راز نهان پیدا بود

آب چشم از سرم امروز گذشت و چه عجب

[...]

حافظ

سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود

رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود

نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود

دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
صوفی محمد هروی

سالها خرقه ما در گروه صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
نظام قاری

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

سالها تا رتنم تافته کمخا بود

دل چون پرمگس شیفته والا بود

پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ

[...]

اسیری لاهیجی

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود

هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود

پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان

مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود

مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه