گنجور

 
ناصر بخارایی

دوش در فکر من آن شکل قد و بالا بود

نظر همت من از طرف بالا بود

دیده می‌زد همه شب نقش خیالت بر آب

پیش صاحبنطران راز نهان پیدا بود

آب چشم از سرم امروز گذشت و چه عجب

زانکه دی تا کمر و دوش به دوش ما بود

تا به معنی نرسیدیم نمی‌شد معلوم

بین که در پردهٔ تقدیر چه صورت‌ها بود

همه از میکده رفتند حریفان سرمست

سر ما بود که در پای خم صهبا بود

نتوانست که ناصر به هنر پوشد عیب

که مبصّر به همه عیب و هنر بینا بود

 
 
 
سعدی

نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم

وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود

پارس در سایه اقبال اتابک ایمن

[...]

حافظ

سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود

رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود

نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود

دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
صوفی محمد هروی

سالها خرقه ما در گروه صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
نظام قاری

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

سالها تا رتنم تافته کمخا بود

دل چون پرمگس شیفته والا بود

پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ

[...]

اسیری لاهیجی

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود

هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود

پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان

مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود

مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه