گنجور

 
اسیری لاهیجی

مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود

هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود

پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان

مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود

مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست

آشیان بی نشانی منزل و مأوا بود

قرب جانان جنت جان است و بعدش دوزخ است

روضه دل روی یار و قامتش طوبی بود

ای دل ار جویی وصال او ز هستی نیست شو

در میانه مائی ما چون حجاب ما بود

هر دلی کو واله حیران حسن یار شد

از غم دنیا و دین آزاد و ناپروا بود

با خیال زلف و رویت جان مشتاق لقا

از غم و فکر دو عالم بی سرو سودا بود

از کمال حسن رخسار تو آمد بی نظیر

در ملاحت شاهد روی تو بی همتا بود

هرکه مست و بیخبر شد از شراب وصل یار

چون اسیری در جهان سرحلقه غوغا بود

 
 
 
سعدی

نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم

وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود

پارس در سایه اقبال اتابک ایمن

[...]

ناصر بخارایی

دوش در فکر من آن شکل قد و بالا بود

نظر همت من از طرف بالا بود

دیده می‌زد همه شب نقش خیالت بر آب

پیش صاحبنطران راز نهان پیدا بود

آب چشم از سرم امروز گذشت و چه عجب

[...]

حافظ

سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود

رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود

نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بدمستان

هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود

دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
صوفی محمد هروی

دوش در خاطر من ولوله گیپا بود

در تمنای رخش دل همه شب شیدا بود

در حریم حرم دیگ، مربع چو نشست

گوشت بره کنون دولت گندم وا بود

خرده هائی که عیان داشت، روان کرد نثار

[...]

نظام قاری

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

سالها تا رتنم تافته کمخا بود

دل چون پرمگس شیفته والا بود

پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه