مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود
هر دو عالم در شعاع حسن او شیدا بود
پرتو حسنت عیان بینم ز ذرات جهان
مهر رخسار تو تابان از همه اشیا بود
مرغ جان عاشقان را در هوای وصل دوست
آشیان بی نشانی منزل و مأوا بود
قرب جانان جنت جان است و بعدش دوزخ است
روضه دل روی یار و قامتش طوبی بود
ای دل ار جویی وصال او ز هستی نیست شو
در میانه مائی ما چون حجاب ما بود
هر دلی کو واله حیران حسن یار شد
از غم دنیا و دین آزاد و ناپروا بود
با خیال زلف و رویت جان مشتاق لقا
از غم و فکر دو عالم بی سرو سودا بود
از کمال حسن رخسار تو آمد بی نظیر
در ملاحت شاهد روی تو بی همتا بود
هرکه مست و بیخبر شد از شراب وصل یار
چون اسیری در جهان سرحلقه غوغا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و عشق به معشوق صحبت میکند. شاعر بر این باور است که زیبایی چهرهی محبوبش بر تمام موجودات عالم سایه افکنده و دلها را مجذوب خود کرده است. عشق و وصال محبوب در زندگی انسانها اهمیت زیادی دارد و بدون آن، انسانها مانند پرندگان بینوا در جستجوی آشیانهای بیخود و بیهویت هستند. شاعر از نزدیک شدن به محبوب و جستجوی وصال او سخن میگوید و اینکه چگونه دلهای عاشق با غمهای دنیاست آزاد و بیپروا میشوند. در انتها نیز، او به مستی و شگفتی عشق اشاره میکند، که شخص عاشق در شور و هیجان وصال غرق شده و از دنیاست بیخبر میشود.
هوش مصنوعی: زیبایی روی تو در هر ذره از جهان نمایان است و تمام موجودات عالم به خاطر جذابیت تو مجذوب و شیدا هستند.
هوش مصنوعی: من نور زیبایی تو را در هر گوشهای از جهان میبینم، که چهرهات از همه چیزها درخشانتر و تابناکتر است.
هوش مصنوعی: پرنده جان عاشقان در آرزوی رسیدن به دوست، خانهای بینشان و مکانی بدون سرپناه دارد.
هوش مصنوعی: نزدیکی به محبوب، بهشتی برای جان انسان است و پس از آن، عذاب و سختی به دنبال دارد. زیبایی دل در کنار محبوب و قامت او، گویی درخت طوبی را تداعی میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به دنبال رسیدن به او هستی، از وابستگی به دنیا و خودت بگذر و در قلب ما حضور داشته باش، زیرا ما همچون پردهای میان تو و او هستیم.
هوش مصنوعی: هر دلی که به خاطر زیبایی محبوبش دچار شگفتی و حیرت شده، از غمهای دنیوی و مذهبی رهایی یافته و بیپروا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: با تصور موی تو و چهرهات، جانم مشتاق دیدارت بود و از غم و اندیشههای این دو جهان بیخبر و فارغ بود.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت صورت تو به قدری فوقالعاده است که هیچ کس نمیتواند با آن مقایسه شود. چهره تو در ملاحت و لطافت بینظیر است و هیچ شبیه و همتایی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق و وصال محبوبش مست و بیخبر شده باشد، مانند کسی است که در میان شلوغیهای دنیا، به اسیری بیچاره تبدیل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم
وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود
پارس در سایه اقبال اتابک ایمن
[...]
دوش در فکر من آن شکل قد و بالا بود
نظر همت من از طرف بالا بود
دیده میزد همه شب نقش خیالت بر آب
پیش صاحبنطران راز نهان پیدا بود
آب چشم از سرم امروز گذشت و چه عجب
[...]
سالها دفترِ ما در گرو صَهبا بود
رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود
نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود
دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی
[...]
دوش در خاطر من ولوله گیپا بود
در تمنای رخش دل همه شب شیدا بود
در حریم حرم دیگ، مربع چو نشست
گوشت بره کنون دولت گندم وا بود
خرده هائی که عیان داشت، روان کرد نثار
[...]
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
سالها تا رتنم تافته کمخا بود
دل چون پرمگس شیفته والا بود
پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.