چه کند بنده که بر جور تحمل نکند؟
دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند
دل و دین در سر کارَت شد و بسیاری نیست
سر و جان خواه که دیوانه تأمل نکند
سِحر، گویند حرامست در این عهد ولیک
چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند
غرقه در بحرِ عمیق تو چنان بیخبرم
که مبادا که چه دریام به ساحل نکند
به گلستان نروم تا تو در آغوش منی
بلبل ار روی تو بیند طلب گل نکند
هر که با دوست چو سعدی نفسی خوش دریافت
چیز و کس در نظرش باز تخیل نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و پیچیدهی عاشقانه است. شاعر از درد و رنج ناشی از عشق میگوید و تأکید دارد که اگر دل تنگ شود، هیچ چیز نمیتواند آن را تغییر دهد. او بیان میکند که پرواز در دنیای عشق و توهمات عاشقانه، درد ناک است و از ویژگیهای خاص عشق و ارتباط انسانی میگوید. شاعر همچنین به تلاش برای دوری از مشکلاتی که عشق به همراه دارد، اشاره میکند و نهایتاً به ارتباط عمیق و رضایت در دوستیها اشاره میکند، که همهی اینها در سایه عشق و محبت معنا مییابد.
تبدل کردن: تغییر یافتن، دگرگون شدن / کنایه: دل تنگ شدن (ناآرامی و بی قراری کردن، رنجیده شدن). / معنی: اگر بندهای ستم صاحب خویش را تاب نیاورد چه کند؟ زیرا اگر عاشق از معشوق خویش دلتنگ و ملول گردد مهرش نسبت به او کم نمی شود و تغییر نمی یابد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
تأمل کردن: درنگ کردن، نیک نگریستن. / کنایه: دل و دین در سرکار کسی کردن (شیفته و بی قرار کسی شدن). / معنی: در راه عشق تو قلب و آیین خویش را در باختیم و اینها در قبال تو ارزشی ندارد. از ما سر و جان بطلب که دیوانه عشق تو بی تأمل آن را نثار خواهد کرد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سحر: جادو و افسون / عهد: روزگار، دوره و زمان / هاروت ۷۳٫۳ . / تناسب: سحر، هاروت، بابل / تشبیه تفضیلی: برتری چشم افسونگر معشوق بر سحر هاروت. / معنی: میگویند در روزگار ما جادوگری و افسونکاری حرام است؛ اما چشم تو چنان سحری به کار برد که حتی هاروت بابلی هم قادر به نمودن آن نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ضمیر متصل «م» در «دریام» مفعولی است / به ساحل کردن: به ساحل آوردن. / تناسب: غرقه، بحر، عمیق دریا، ساحل / مرحوم فروغی در آخر این بیت علامت سؤال گذاشته اند؛ به معنی آن است که معنای بیت روشن نشد (کلیات سعدی ۴۹۸ ) و نیز دکتر خطیب رهبر در شرح غزلیات سعدی، ۳۵۴ چنین می نویسد: «تصحیح این بیت ممکن نشد و معنی آن نامعلوم ماند. و در کتاب غزلیات سعدی به تصحیح حبیب یغمایی ۴۱۰ مصراع دوم اینگونه تصحیح شده است: «که مبادا که از دریام به ساحل نکند». و به نظر راقمان سطور این بیت را می توان به دو گونه معنا نمود: ۱ - معنی: آنچنان در دریای عشق تو غرق و بی خبرم که آرزو میکنم مبادا دریا مرا به ساحل بیاورد و از گرداب عشق تو نجات دهد!۲ – معنی: در دریای ژرف عشق تو غرقهام و آنچنان از خود بی خود گشتهام که مبادا مثل دریا ساحلی داشته باشم و این بی خبری در ژرفای عشق تو به پایان ساحل هشیاری رسد! - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: نمیروم به گلستان چون تو در آغوش من هستی، بلبل اگر چهره تو را ببیند دیگر دنبال گل نخواهد رفت.
نفسی: لحظهای، دمی / نظر: نگاه / تخیل کردن: صورت بستن، به خیال آوردن، و خیال در معنى وهم و گمان، تصوّر چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد، عکس و تصویر، تصویر معشوق. / معنی: هر کس به سان سعدی لحظه های خوش با دوست بودن را دریابد، دیگر هیچ تصویری از چیزی و کسی در آینه خیال او باز نمی تابد. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چه کند دل که جفای تو تحمل کند
که اگر جان طلبی، بنده تامل نکند
واجب است ار دهن غنچه بدوزند به خار
تا در ایام جمالت سخن گل نکند
هر که را چشم به رخسار گلی سرخ شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.