بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
برقع برافکن تا بهشت از حور زیور برکند
زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان
تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند
خلقی چو من بر روی تو آشفته همچون موی تو
پای آن نهد در کوی تو کاول دل از سر برکند
زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو
انگشت غیرت را بگو تا چشم عبهر برکند
ما خار غم در پای جان در کویت ای گلرخ روان
وان گه که را پروای آن کز پای نشتر برکند
ماه است رویت یا ملک قند است لعلت یا نمک
بنمای پیکر تا فلک مهر از دوپیکر برکند
باری به ناز و دلبری گر سوی صحرا بگذری
واله شود کبک دری طاووس شهپر برکند
سعدی چو شد هندوی تو هل تا پرستد روی تو
کاو خیمه زد پهلوی تو فردای محشر برکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوقهاش با عباراتی دلنشین و توصیفات لطیف یاد میکند. او درخواست میکند که معشوقهاش نقاب از چهره برکند تا زیبایی او نمایانشود و تأثیرش بر آسمان و زمین را نشان دهد. شاعر به احساس شیدایی و آشفتگی خود در برابر زیبایی معشوقه اشاره میکند و میگوید که عشق و غم او در پای معشوقهاش نمادی از دلبستگیاش است. او همچنین از زیبایی چهره، مو و دیگر ویژگیهای معشوقهاش توصیفهایی شگفتانگیز میکند. در نهایت، شاعر به نگاهش به معشوقهاش و اثرات عمیق عشق اشاره میکند و نهایتاً به طرز خاصی به نسبت خود با معشوقهاش و مقام او در روز قیامت اشاره میکند.
خرامیدن: با ناز و تکبر و تبختر راه رفتن / صبا: -> ۳۴٫۳ / صنوبر: -> ۳۴٫۳ / برقع: روی بند و نقاب زنان / حور: زنان سیاه چشم بهشتی - >۱۳٫۱۰ / کنایه: بیخ برکندن (نابودن کردن) / تشبیه تفضیلی: خرامیدن معشوق از خرامیدن صنوبر و صورت زیبای او از چهره حور برتر دانسته شده است. / معنی: تو را به خدا سوگند میدهم که با ناز بخرام تا باد صبا درخت صنوبر را از ریشه برآورد. روی بند از چهره بردار تا بهشت زیور زیبارویان بهشتی را برکند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نقاب: برقع و روی بند زنان / پرنیان: پارچه حریر منقّش / کنایه: دلستان (زیبا و دلفریب) / تشبیه: اختر به خال (اضافه تشبیهی) / آرایه تسمیط: بین داستان، پرنیان، آسمان / تشبیه: اختر به خال (اضافه تشبیهی). / معنی: روی بند پرنیان از چهرهات که خالی سیاه آن را آراسته است، بردار تا آسمان ستارهای را که چون خالی بر چهره اوست برگیرد و آن را با تمام روشنایی پیش چهرهات تاریک نماید. - منبع: شرح غزلهای سعدی
جناس لاحق: روی و موی و کوی، بر و در و سر / تناسب: روی، موی، پای، دل، سر / آرایهٔ استخدام: واژه «آشفته» نسبت به «موی» به معنی «برهم ریخته» و از طرف دیگر نسبت به «انسانها» به معنی «پریشان» به کار رفته است. / کنایه: دل از چیزی کندن (چشم پوشی و صرف نظر کردن) / تسمیط: روی، موی، کوی / تشبیه: خلق به من و هر دو به موی. / معنی: من و مردم بسیاری مانند گیسوان پریشانت که بر چهره ریختهای، آشفتهٔ روی توایم؛ اما تنها کسی میتواند به کوی تو قدم گذارد که اول از سر خود دل برکنده باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
عارض: چهره، دو طرف گونه و صورت / فرخنده خو: خوش خوی و نیک رفتار / غیرت: رشک و حسد، قهر و خشم / عبهر: گل نرگس است که میان آن زرد باشد، بر خلاف شهلا که وسطش سیاه است. (گل و گیاه در ادبیات منظوم فارسی) / کنایه: رنگ و بو نداشتن (رونق و صفا و پیرایه و زیبایی نداشتن) / جناس لاحق: خو و بو، را و تا / جناس زاید: بو، بگو / جناس مطرف: بو، بر / استعاره مکنیه: انگشت غیرت / تشبیه: چشم به عبهر (اضافهٔ تشبیهی) / تناسب: عارض، انگشت، چشم. / معنی: گل در برابر آن چهره خجسته و خوش خلق رنگ و بویی ندارد. به انگشت غیرت بگو که چشم نرگس را برکند تا ادعای زیبایی در برابر یار را فراموش کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
پروا: التفات و توجّه / نشتر: نیشتر، تیغ / تشبیه: غم به خار (اضافهٔ تشبیهی) / استعاره مکنیه: پای جان / جناس زاید: جان، آن / جناس لاحق: ما و را، در و بر. / معنی: ای گل رخسار، ما در حالی که غمت چونان خاری در پای جانمان خلیده، راهی کویت گشتهایم و در چنین حالی چه کسی پروای آن دارد که خار نیشترگون را از پای برکند؟ - منبع: شرح غزلهای سعدی
دو پیکر: «توأمان یا جوزا یکی از صورتهای دوازده گانه فلکی در جنوب منطقه البروج است که به شکل دو پیکر ایستاده به نظر می آید. برج جوزا برج سوم و برابر ماه خرداد است. شکل این دو پیکر را به گونههای مختلف تصویر کردهاند؛ به شکل دو تن ایستاده تخیل شده است و دست ها برگردن یکدیگر دارند برخی دو کودک برهنه نوشتهاند.» (فرهنگ اشارات) / استعاره مصرحه: لعل (لب سرخ) / ايهام تناسب: بین «مهر» در معنی «خورشید» که در اینجا مراد نیست با «ماه، فلک و دوپیکر» / جناس لاحق: ملک، فلک / جناس زاید: پیکر، دوپیکر / تضاد: قند، نمک / تجاهل العارف: سعدی در تشخیص روی به ماه یا فرشته و لب به قند یا نمک درمانده است. / استعاره مصرحه: لعل (لب) / ايهام: مهر ۱ - خورشید ۲ - محبت. / معنی: رویت ماه است یا فرشته؟! لب لعل گونت قند است یا نمک؟! پیکر زیبایت را آشکار ساز تا فلک خورشید را از جوزا براند؛ یا مهر جوزا را از دل بیرون کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
باری: به هر حال، خلاصه / ناز: عشوه و کرشمه / دلبری: دلربایی و زیبایی / واله: سرگشته و حیران / کبک دری: «کبکی که در درّه و کوه میباشد و از کبکهای معمولی دو برابر بزرگتر و آن خاکستری رنگ است و مخطط به خطوط سفید بسیار ریز.» (لغت نامه) / شهپر: شاه پر، بزرگترین پر در بال پرندگان که پرواز با آن انجام می گیرد. / معنی: اگر با عشوه گری و دلربایی به دشت و صحرا گام نهی، کبک دری حیران حرکاتت میگردد و طاووس شهپر، خویش را که مظهر زیبایی آن است، بر میکند و داعیه جلوه گری از سر مینهد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
هندو - > ۱۰۵٫۴ / هل: از مصدر هلیدن و هشتن، بگذار و رها کن / محشر: روز قیامت و رستخیز / کنایه: خیمه زدن (جایی فرود آمدن و مقیم شدن). / معنی: چون سعدی غلام تو گشت بگذار چهرهات را بپرستد؛ زیرا کسی که در کنار تو خیمه زند، فقط در روز قیامت آن را برخواهد کند (مشتاق تو تا قیامت عاشق می ماند). - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با قامت تو باغبان سرو صنوبر برکند
با عارضت حور جنان از خویش زیور برکند
ترک کمان کرده بزه پوشیده از خطت زره
تا جوشن اندر داوری از طوس نوذر برکند
اختر شناس ار اختری با تو نماید هم سری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.