گنجور

حاشیه‌گذاری‌های حسین بدیعی

حسین بدیعی

تاریخ پیوستن: ۲۱م مهر ۱۴۰۰

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۹

ویرایش‌های تأیید شده:

۳


حسین بدیعی در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۱۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۰ در پاسخ به saeed دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳:

براهام همان ابراهیم است. توجه داشته‌باشیم که براهام یهودی است. برای توضیحِ بیش‌تر رجوع کنید به لغت‌نامه‌ی دهخدا در سایتِ اینترنتی‌ی vajeyab.com. 

حسین بدیعی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۵ در پاسخ به حسین،۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۴:

جنابِ آقای حسین،۱. بد نبود بعد از تذکراتِ ناشناخته جان تکلیف‌مان را روشن می‌کردید. آیا در باره‌ی واژه‌های گذار و گزار به نتیجه‌ی شما در دانش‌کده‌ی ادبیات پای‌بند باشیم یا به پیشنهادِ زنده‌یاد ابوالحسن نجفی؟ خط و زبانِ فارسی همین حالا هم دچار مشکلاتِ جدی‌ی نگارشی و زبان‌شناسانه است. بی‌دلیل نیست که فلاسفه و دانش‌مندانِ ایرانی طیِ قرونِ متمادی در هنگامِ نثرنویسی غالباً زبانِ عربی را پایه قرار می‌دادند. معلوم نیست روزگارِ این زبان به کجا می‌کشید اگر شعرِ درخشانِ فارسی نبود و آن‌هم به همتِ مردانِ شگفت‌انگیزی همچون فردوسی و سعدی و مولای رومی و حافظ و نبوغِ ده‌ها و سدها شاعرِ دیگر. این شاعران با استفاده از وزن و قافیه و قالب‌بندی‌های عروضی احتمالِ ناگوارِ غلط‌خواندن و غلط‌‌تلفظ‌‌کردن رادر این زبان به حدِاقل رساندند. وگرنه تذکرِ زنده‌یاد محمدرضا باطنی ما را آگاه به این می‌سازد که در یک متنِ منثورِ فارسی بسیاری از جملات را باید دو بار خواند. در این هرج‌ومرج که هم نگارشی است و هم معنایی هر کورسویی از روشن‌سازی غنیمتی است بزرگ و نباید زیرِ دست‌وپای مباحثِ بزرگانِ دانش‌کده‌ی ادبیات و احیاناً فرهنگ‌استانِ زبانِ فارسی مغفول بماند. مردانی مثلِ ابوالحسنِ نجفی و داریوشِ آشوری و محمدرضا باطنی و نیز میرشمس‌الدین ادیبِ سلطانی با همه‌ی غرایب‌اش بر این کار همتِ والایی گذاشتند و آثارشان خواندنی و قابلِ تأمل است. جنابِ آقایِ حسین،۱ بعد از راه‌-نمایی‌های دقیقِ ناشناخته‌جان و از پسِ اعتراف به این‌که از ایشان آموخته‌اید مرقوم فرموده‌اید: استاد من، و شاگردانش چنان که گفتم، می‌ نویسیم، دیگران نیز مختارند. (شیوه‌ی خط‌نویسی‌ی حسین،۱ را عیناً نقل کرده ام گرچه با این شیوه موافق نباشم.) این همان بلایی است که طیِ قرن‌ها بر سرِ زبانِ فارسی و خطِ آن آمده است. هر نسخه‌برداری به راهِ خود نوشت و کارِ زبانِ نوشتاری به قراری مشترک بینِ فارسی‌گویان نیانجامید.

رسم‌الخط این مرقومه به جز چند استثنأ مبتنی است بر پیشنهادِ زنده‌یاد ایرجِ کابلی در کتابِ "درست‌نویسی‌ی خطِ فارسی". 

حسین بدیعی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۴ در پاسخ به اردشیر دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۷:

سلام. 

دلی این معانی را می‌فهمد که گوش فرا دهد. ما امروز هم از این اصطلاح استفاده می‌کنیم. مثلاً اگر در محفلی دوستی دستی به سازی داشته‌باشد و از او خواهش کنیم که بنوازد می‌گوییم: سراپا گوشیم!

حسین بدیعی در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان:

همین حکایت را عبید زاکانی در رساله‌ی دلگشا چنین آورده است: عسسان شب به قزوینی مست رسیدند بگرفتند که برخیز تا به زندانت بریم. گفت اگر من به راه توانستمی رفت به خانه‌ی خود رفتمی.

حسین بدیعی در ‫۷ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۴:

قافیه‌ی نهایی بیت سوم به غلط فرمان گزار نوشته شده است و باید فرمان‌گذار نوشته شود. برای تفاوت بین گزاردن و گذاشتن و نیز مشتقات آن گزار و گذار مراجعه کنید به کتابِ غلط ننویسیمِ زنده‌یاد ابوالحسن نجفی. ضمناً کلمه‌ی فرمان‌گزار بهتر است با فاصله‌ی کوتاه نوشته شود و نه همچون دو کلمه‌ی مجزا تا در هنگامِ جستجوی کامپیوتری اشکالی پیش نیاید.

حسین بدیعی در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:

متن غزل احتمالاً مطابق است با نسخه‌ی زنده یاد قاسم غنی. پرویز ناتل خانلری مصراع اول این بیت را چنین نقل می‌کند: ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر. «از کسی قیاس کار گرفتن» یعنی از او تقلید کردن. در این صورت «چو کسی قیاس کار گرفتن» بی‌معنی است. دیگر آنکه از میان 9 نسخه‌ی معتبری که خانلری مبنای کار قرار داده است تنها یک نسخه «چو عنقا» ثبت کرده است.

حسین بدیعی در ‫۱۰ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۵:

از متن شعر پیدا است که این شعر عرفانی است و نمی‌تواند از خیام باشد. خیام نه عرفان زاهدانه و بدبینانه‌ی مولوی را داشت و نه عرفان شاد سعدی و بخصوص حافظ را زیرا از بن به عرفان اعتقادی نداشت. در کنسرت رباعیات خیام هم شاملو این بیت را به این مناسبت به خیام نسبت داد که با صدایش جور بود که الحق بعد از زنده‌یاد روشنک و چند گوینده‌ی دیگر شنیدنی است ولی فاقد اعتبار ادبی قابل اعتماد است.

حسین بدیعی در ‫۱۰ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:

بیت سوم باید چنین تصحیح می‌شد: مگر آفتاب با او.... هرچند که فروغی و همه‌ی نسخه‌های موجود اگر ... آورده باشند.

حسین بدیعی در ‫۱۰ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:

لطفاً مصراع دوم بیت اول را هم تصحیح کنید: برقع برافکن بجای برقع افکن.
رجوع کنید به کلیات سعدی به تصحیح فروغی که خود البته در دیوان شیخ تصرف غیرمجاز کرده و خبثیات و هزلیات شیخ را حذف کرده است.