هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد
همچنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد
هر که درمان میپذیرد یا نصیحت مینیوشد
گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید
ور حریف مجلست را زهر فرمایی بنوشد
شمع پیشت روشنایی نزد آتش مینماید
گل به دستت خوبرویی پیش یوسف میفروشد
سود بازرگان دریا بیخطر ممکن نگردد
هر که مقصودش تو باشی تا نفس دارد بکوشد
برگ چشمم مینخوشد در زمستان فراقت
وین عجب کاندر زمستان برگهای تر بخوشد
هر که معشوقی ندارد عمر ضایع میگذارد
همچنان ناپخته باشد هر که بر آتش نجوشد
تا غمی پنهان نباشد رقتی پیدا نگردد
هم گلی دیدست سعدی تا چو بلبل میخروشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به موضوع عشق و اشتیاق میپردازد. شاعر بیان میکند که هر کسی که در جستوجوی عشق باشد، باید با چالشها و سختیها مواجه شود. او میگوید کسانی که عاشق نیستند یا نصیحت نمیپذیرند، زندگی را به بطالت میگذرانند. عشق، افزون بر درد و رنج، زیبایی و خوشی را نیز به همراه دارد. شاعر با مثالهایی همچون شمع و گل، اهمیت عشق و تلاش برای رسیدن به معشوق را نمایش میدهد و تأکید میکند که هر که عاشق است، باید تا آخرین نفس برای معشوق تلاش کند. عشق و اشتیاق در این متن به عنوان منابع الهام و زندگی معرفی میشود.
جوشیدن: فوران کردن، ازدحام کردن / کنایه: شیرینی فروختن (زیبایی خود را آشکار کردن، سخنان زیبا و شیرین گفتن) ٫ جناس لاحق: هر، بر، پر، سر ٫ جناس خط: بر، پر ٫ تناسب: شیرینی و عسل، مگس و پر، فروشد و مشتری / تشطیر: فروشد و بجوشد، بندد و بپوشد. / معنی: هر کسی که شیرینی میفروشد، ناچار خریداران بر او گرد میآیند و ازدحام میکنند؛ یا باید پر مگس را ببندد تا بر شیرینی او ننشیند و یا روی عسل را بپوشاند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نیوشیدن: شنیدن / سجع در شعر: عاشق، صادق / معنی: بی گمان آن کسی که دردش به درمان میرسد و یا به اندرز سلامتگران گوش فرا میدهد، یا عاشق نیست و یا در عشق صداقتی ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
حریف: یار یکدل و یکرنگ، دوست همپیاله و بادهنوش / معنی: اگر به کسی که در خدمتت فرمانبرداری میکند دستور دهی که کفر بگوید، میگوید و چنانچه به حریف مجلس خود نوشیدن زهر را فرمان دهی، زهر خواهد نوشید. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نمودن: جلوه کردن ٫ خوبرویی: زیبارویی ٫ یوسف: ۵۷٫۳ ٫ فروختن: تفاخر، خودنمایی کردن، نازیدن / تناسب: شمع، روشنایی، آتش ٫ تشطیر: روشنایی، خوبرویی ٫ تشبیه تفضیلی: تشبیه چهرهٔ معشوق به شمع و آتش و گل و یوسف و برتری چهره یار بر آنها. / معنی: شمع در برابر رخسار زیبا و درخشانت گویی در مقابل آتش جلوهگری و نورافشانی میکند و گل در دستان تو به قدری زیبا و دلفریب میشود که در برابر زیبایی یوسف اظهار وجود میکند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مقصود: مراد و آرزو / معنی: بازرگانی که برای تجارت سفر دریایی اختیار میکند سودش بیخطر نخواهد بود؛ همان طور که اگر تو مورد نظر کسی باشی، از خطر کردن بیمی ندارد و تا آخرین نفس برای رسیدن به تو دست از تلاش برنمیدارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خوشیدن: خشک و پژمرده شدن ٫ تر: تازه و آبدار / تشبیه: چشم به برگ و فراق به زمستان (اضافهٔ تشبیهی) ٫ جناس لاحق: در، تر ٫ استعارهٔ مصرّحه: برگ چشم (پلک چشم) / معنی: چشم اشکبارم چونان برگی است که حتی در دوری از تو که به زمستان میماند، خشک نمیشود و من از این در شگفتم؛ زیرا برگهای تر و آبدار در زمستان خشک و پژمرده میشوند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
گذاردن: گذراندن، طی کردن و سپری نمودن. / کنایه: ناپخته (خام و بیتجربه) ٫ مجاز: جوشیدن (سوختن) ٫ استعارهٔ مصرحه: آتش (عشق) ٫ تشطیر: ندارد، باشد. / معنی: هر کس که دلداری ندارد عمر خویش را تباه میسازد و هر کس بر شعلههای بلای عشق نجوشد، هنوز خام و بیتجربه است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
رقّت: نازکی و لطافت ٫ هم: بازهم، همانا و همچنین. / استعارهٔ مصرّحه: گل (معشوق) ٫ خروشیدن: ناله و فریاد کردن ٫ تشبیه مرکب: مصراع اول مشبه، مصراع دوم مشبهبه ٫ تناسب: گل، بلبل ٫ تشبیه: سعدی به بلبل مانند شده است. / معنی: تا آدمی در درون خویش اندوهی نداشته باشد، نرمی و رقّتی در وی به وجود نمیآید. سعدی هم گلی (معشوق) را دیده است که مثل بلبل به هیجان آمده و نعره عشق سر داده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت بنوشد
شد کهن بالای خمها خرقه اش تا کی بپوشد
دلق و سجاده نهاده دم بدم در رهن باده
باز در بازار دعوی پارسائیها فروشد
من ز شوق گلرخان نالم نه از جور رقیبان
[...]
هر که او را چشمه حیوان زکنج لب بجوشد
لاجرم خضر خط او دیبه خضرا بپوشد
گر بشیرت بوی پیراهن سوی یعقوب آرد
یوسف و مصر و رلیخا را بآن بو میفروشد
شمع گو چندان مپوشان چهره در فانوس از کین
[...]
چون سرت عهد الست کبریا را در گرو شد
در مقام امتحان چون اختلاف نو به نو شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.