صوفی از رندان بپوشد می که در خلوت بنوشد
شد کهن بالای خمها خرقه اش تا کی بپوشد
دلق و سجاده نهاده دم بدم در رهن باده
باز در بازار دعوی پارسائیها فروشد
من ز شوق گلرخان نالم نه از جور رقیبان
گرچه خارش دل خراشد بلبل از مستی خروشد
بر رخش چون دیده بنهادم سرشک آمد بجوشش
آب گرمی مینهم بالای آتش چون بجوشد
خون دلها خوش نباید خوردنش بی ناله ما
دلبر نازک طبیعت باده بی مطرب ننوشد
دیدم آن لب بر وی از مشک به این خط نوشته
گر نه شیرین است اینجا این همه مور از چه جوشد
جست و جوی آن دهان میکن کمال امکان که بایی
خاتم جم با کف آرد هر که در جستن بکوشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و شوق میپردازد. شاعر از صوفیانی صحبت میکند که به ظاهر زهد و پارسایی دارند در حالی که در خلوت مشغول نوشیدنند. او از عشق به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که حتی در برابر درد و رنج دل، شوق و لذت عشق بر دیگر چیزها میچربد. شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق، زیبایی او و اثراتی که بر دل دارد، به تصویر میکشد. همچنین به تلاشی که برای دستیابی به معشوق و لذت بردن از زیبایی او دارد اشاره میکند. در نهایت، شعر به جستجوی عشق و زیبایی و ارزش آن در زندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: صوفی تلاش میکند خود را از مردم دور نگه دارد و در تنهایی به خواندن و نوشیدن مشغول شود، اما این کار او به قدری تکراری شده که دیگر نمیتواند ادامه دهد.
هوش مصنوعی: هر لحظه لباس ریا و تظاهر را بر تن میکند و در عوض جام باده را در رهن میگذارد، و باز در بازار به ایفای نقش پارسایی و دینداری میپردازد و این ادعا را به فروش میگذارد.
هوش مصنوعی: من از عشق گل رخساری میزنم ناله، نه به خاطر ظلم رقبایم. اگرچه دل من اذیت میشود، بلبل از شوق و مستی خود فریاد میزند.
هوش مصنوعی: زمانی که سرم را بر چهرهاش گذاشتم، اشک از چشمانم جاری شد. این اشک مانند آبی است که وقتی روی آتش میریزد به جوش میآید.
هوش مصنوعی: نمیتوان به راحتی از درد و رنج دل صحبت کرد و به آنها خوشحال بود. به یاد داشته باش که محبوب ما که احساسات لطیفی دارد، بدون صدا و ناله نمیتواند از شراب لذت ببرد.
هوش مصنوعی: دیدم که لب او به مانند مشک نوشتهای بر چهره دارد، اما اگر اینجا شیرینی وجود ندارد، چرا این همه مور و حشره در اینجا به دنبال آن هستند؟
هوش مصنوعی: در پی یافتن آن دهان باش که در نهایت امکان، با کف دست میتواند خاتم جمشید را بیاورد؛ هر کسی که در جستوجو کوشنده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد
همچنان عاشق نباشد ور بود صادق نباشد
هر که درمان میپذیرد یا نصیحت مینیوشد
گر مطیع خدمتت را کفر فرمایی بگوید
[...]
هر که او را چشمه حیوان زکنج لب بجوشد
لاجرم خضر خط او دیبه خضرا بپوشد
گر بشیرت بوی پیراهن سوی یعقوب آرد
یوسف و مصر و رلیخا را بآن بو میفروشد
شمع گو چندان مپوشان چهره در فانوس از کین
[...]
چون سرت عهد است کسر بار در گرو شد
در مقام امتحان چون اختلاف نو بنوشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.