ز عقدهها که فلک نذر کار من دارد
شکفتهام، که غم روزگار من دارد
شود چو محو تماشای یار، داغ شوم
که حیرت آینه را در شمار من دارد
نیافت در چمنم سبزهای که زرد کند
چه شکوهها که خزان از بهار من دارد
سفینه کرده فلک اختیار، پنداری
خبر ز گریه بیاختیار من دارد
ز پشت آینه در سینهاش خلد مژگان
کسی که آینه پیش نگار من دارد
جدا ز موی سیاهش، ز تیرگی روزم
هزار طعنه به شبهای تار من دارد
چه مایه خون که ز دست حناست در جگرم
که روی بر کف پای نگار من دارد
به گرد خویش ز یاران کسی نمیبینم
به غیر غم که یمین و یسار من دارد
به کس نمیرسد این عقدهها که بر فلک است
ذخیرهایست که از بهر کار من دارد
به سوی کلبه تارم به ناز میآید
مگر صبا خبر از زلف یار من دارد؟
ز آشیان چو رهاندی، به دام هم مگذار
که عمرهاست قفس انتظار من دارد
طمع بریدهام از خشک و تر، ولی چه کنم
به سیل اشک که سر در کنار من دارد
قرار صبر به خود چون دهم، که بیصبری
قرارها به دل بیقرار من دارد
ز نم چو آینه محروم باد چشم کسی
که طعنه بر مژه اشکبار من دارد
پس از هلاک، رساند به آب، خاک مرا
ز الفتی که صبا با غبار من دارد
چو عندلیب ازان رو مرید گلزارم
که نرگسش نظر از چشم یار من دارد
همای حسن نیاورده سر ز بیضه برون
ز فیض عشق، هوای شکار من دارد
ازان ز گوهر معنی چکد زلال حیات
که تکیه بر سخن آبدار من دارد
محیط فیض، گرههای گوهر معنی
به نذر خامه گوهر نگار من دارد
خدای را بگشا فصل گل در قفسم
که هر طرف چمنی انتظار من دارد
هزار بار مرا با وجود آنکه گداخت
هنوز عشق، سخن در عیار من دارد
مگر به سلسله عشق برخورم ز جنون
وگرنه عقل چه پروای کار من دارد
جنون رسیده به جایی مرا، که چون مجنون
هزار سنگ به کف، انتظار من دارد
به یاد گلشن کوی تو چشم خونبارم
هزار خرمن گل در کنار من دارد
چه دیدههاست که دریای خشک لب ز جهان
به یمن دیده تر، بر کنار من دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیدهای میپردازد که از عشق و درد جدایی ناشی میشود. او از زخمهایی که در دلش وجود دارد و غمهای روزگار را میگوید و به نقش بزرگی که عشق در زندگیاش دارد اشاره میکند. شاعر به غم و اندوهی که از بیخبری و دوری یار به او دست داده پرداخته و نشان میدهد که چگونه این عشق و انتظار، زندگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. او همواره در جستجوی نشانههایی از یار است و از حسرت به یاد ناکامی و جدایی رنج میبرد. در نهایت، او به شدت از انتظار و عشق میگوید و تمایل دارد فصل شادی و گل را به زندگیاش بازگرداند.
هوش مصنوعی: من از زخمها و مشکلاتی که آسمان برای من گواهی داده، رهایی یافتهام، زیرا غمها و دردهای زندگیام مرا به اینجا رساندهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که به تماشای محبوبم مشغول میشوم، به شدت تحت تاثیر قرار میگیرم و دردی در دلم ایجاد میشود که انگار آینه هم توانایی درک حیرتم را دارد.
هوش مصنوعی: در باغ من هیچ سبزهای نیست که زرد شود، چه درد دلهایی که فصل پاییز از بهار من دارد.
هوش مصنوعی: آسمان گویی کشتی را در اختیار گرفته و به نظر میرسد که از ناله و گریهی بیاختیار من آگاه است.
هوش مصنوعی: در دل کسی که تصویر محبوب من در آینهاش دیده میشود، بهشت زیبایی چشمانش نهان است.
هوش مصنوعی: به خاطر تاریکی و غمهای روزمرهام، از زیبایی و جذابیت او بسیار ناراحت و دلگیر هستم.
هوش مصنوعی: این شعر به شدت احساساتی و عاشقانه است. شاعر از درد و رنجی سخن میگوید که به خاطر معشوقش در دل دارد. او به وضوح اشاره میکند که این درد و غم ناشی از زیبایی و جذبه معشوق است، به طوری که حس میکند این عشق و وابستگی در عمق وجودش نشسته و او را تحت تأثیر قرار داده است. در واقع، شاعر از خون جاری در دلش به عنوان نمادی از عشق و فراق سخن میگوید و میگوید که عشق او تا چه حد عمیق و تاثیرگذار است.
هوش مصنوعی: در اطراف خود هیچ دوستی نمیبینم، جز غم و اندوه که همیشه همراه من است.
هوش مصنوعی: این مشکلات و دردهای من به هیچکس نمیرسد و انگار در آسمان ذخیرهای وجود دارد که به خاطر من جمع شده است.
هوش مصنوعی: نسیم نرم و ملایمی به سمت کلبه تاریک من میآید، انگار که او خبر از زیبایی و جذابیت موهای محبوبم دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که از آشیانت خارج میشوی، نباید دوباره به دام بیفتی؛ زیرا سالهاست که قفس انتظار من را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: من از هر نوع امید و آرزو دست برداشتهام، اما چه میتوانم بکنم با این سیل اشکی که در کنار من دائم در حال جاری است؟
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به خودم آرامش بدهم و صبر کنم، در حالی که بیصبری و آشفتگی در دل من وجود دارد؟
هوش مصنوعی: چشم کسی که به من طعنه میزند، از اشک و رنج محروم باشد؛ انگار که نمیتواند از نم و رنج من ببیند و درک کند.
هوش مصنوعی: پس از اینکه نابود شدم، خاک من را به آب رساندند، زیرا نسیم صبحگاهی با غباری که از من به جا مانده بود، آشناست.
هوش مصنوعی: من همچون بلبل، به خاطر زیبایی گلزار، عاشق آنجا هستم؛ زیرا نرگس آنجا توجه و نگاهش را به محبوب من معطوف کرده است.
هوش مصنوعی: پرندهای که نشان از خوبی و زیبایی دارد، به خاطر عشق و محبت، از لانهاش خارج نشده و در جستجوی شکار من است.
هوش مصنوعی: از عمق معنای وجود، زندگی زلال و پرطراوتی جاری میشود که به سخنان شیرین و دلنشین من تکیه دارد.
هوش مصنوعی: محیط فیض، فضایی است پر از نعمت و برکت. در این فضا، رشتههای ارزشمند و معنا در انتظارند تا به وسیله قلم زیبا و هنرمندانه من تبیین و روشن شوند.
هوش مصنوعی: خداوند، فصل گل را برای من در قفسم باز کن، زیرا هر طرفی که نگاه میکنم، چمنهایی منتظر من هستند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بارها آزمایش شدهام و سختیهای زیادی را پشت سر گذاشتهام، هنوز عشق در من به قوت خود باقی است و میتواند دربارهام صحبت کند.
هوش مصنوعی: تنها زمانی که درگیر عشق شوم، ممکن است دیوانگی مرا نجات بدهد؛ در غیر این صورت، عقل به چه درد من میخورد؟
هوش مصنوعی: به جایی رسیدهام که دیوانگی من به حدی است که مانند مجنون، هزار سنگ در دست دارم و در انتظار من است.
هوش مصنوعی: به یاد باغ و گلزار تو، چشمانم پر از اشک است و در کنارم هزاران خوشه گل وجود دارد.
هوش مصنوعی: چه چشمهایی که در این دنیای بیاحساس، به چشمان من نگاه کرده و غم و اندوه را در اعماق خود حس میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
به پای سرو درافتادهاند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد
نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
[...]
بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد
که پادشاهی خوبان نگار من دارد
ببوی او بگلستان شدم ندیدم هیچ
بغیرلاله که رنگی زیار من دارد
عجب مدار که برگیردم زپشت زمین
[...]
به جز میی که لب لعل یار من دارد
کدام باده علاج خمار من دارد
به من چه لطف بت میگسار من دارد
که مست خفته و سر در کنار من دارد
روا مدار به خود ناامیدیم که ز تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.