دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
یار دل برده دست بر جان داشت
دیده در میفشاند در دامن
گوییا آستین مرجان داشت
اندرونم ز شوق میسوزد
ور ننالیدمی چه درمان داشت
مینپنداشتم که روز شود
تا بدیدم سحر که پایان داشت
در باغ بهشت بگشودند
باد گویی کلید رضوان داشت
غنچه دیدم که از نسیم صبا
همچو من دست در گریبان داشت
که نه تنها منم ربوده عشق
هر گلی بلبلی غزل خوان داشت
رازم از پرده برملا افتاد
چند شاید به صبر پنهان داشت
سعدیا ترک جان بباید گفت
که به یک دل دو دوست نتوان داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و احساسات عمیق خود در عشق سخن میگوید. او توصیف میکند که چگونه شب قبل، دلش را به یاری محبوبش سپرده و با دیدن صبح، امیدی به پایان شب سوزان عشق پیدا کرده است. او در باغ بهشت گلی را میبیند که نشاندهنده عشق مشترک همه موجودات است و در نهایت به این نتیجه میرسد که نمیتوان همزمان به دو دوست دل بست و باید جان را برای عشق واقعی ترک کرد. این شعر حاوی احساست عمیق عاشقانه و وسوسههای دل است.
دیشب آن یار سنگدل مرا آشفته و پریشان ساخت و با بردن دل بر جانم سلطه یافت. / دوش: دیشب / یار دلبرده: یار دلبربا. / کنایه: دست بر جان داشتن (بر جان غلبه و چیره شدن). - منبع: شرح غزلهای سعدی
چشمانم مروارید اشک به دامنم می افشاند؛ گویی به قدر گنجایش یک آستین مروارید خرد به همراه داشت و آنها را نثار می کرد. / دُر: مروارید / آستین: آن مقدار چیزی که در آستین گنجد.(لغت نامه ) / مرجان: " سنگ سرخ رنگی است که به صورت شاخه شاخه و معدن آن در موضعی از بحر قلزم است در ساحل افرقیه معروف به مرسی الخزر در کف دریا چون گیاهی می روید. مروارید ریزه و خرد، لوء لوء بر دو قسم است؛ یکی درّ درشت و دیگر مرجان ریز " (لغت نامه ). / کنایه: دُر فشاندن ( اشک ریختن ) / استعارهٔ مصرّحه : دُرّ ( اشک ) / استعارهٔ مکنیه ( تشخیص ): دیده ( به قرینهٔ آستین داشتن ) / تناسب: درّ، مرجان - منبع: شرح غزلهای سعدی
دلم از سوز عشق می سوخت. اگر ناله سر نمی دادم،چگونه می توانستم آن را درمان سازم؟ / شوق:(بیت ۵، غزل ۷۲)، اشتیاق، آرزومندی. / کنایه: سوختن ( سخت در رنج بودن، بر اثر آتش عشق سوختن ). - منبع: شرح غزلهای سعدی
در چنان سوزی به سر می بردم که فکر نمی کردم شب پایان پذیرد؛ امّا وقتی که تا صبح در غم عشق بیمار ماندم، دیدم که شب هم پایانی دارد، ولی غم مرا پایانی نیست. / تا: تای زمانی است، از هنگامی که، از زمانی که. - منبع: شرح غزلهای سعدی
در باغ بهشت گشوده شد؛ گویی باد کلید رضوان را برای گشودن این در در اختیار داشت. / رضوان: نام دربان و نگهبان بهشت. / جناس مطرّف: باغ، باد / تناسب: بهشت، رضوان. - منبع: شرح غزلهای سعدی
در آن باغ دیدم که غنچه در اثر وزیدن نسیم صبا مثل من دست در گریبان خویش زده؛ می شکفت، / نسیم صبا: باد خوشبوی صبحگاهی. / کنایه دست در گریبان بودن غنچه ( شکفته شدن غنچه ). - منبع: شرح غزلهای سعدی
و می گفت: تنها من نیستم که مجذوب عشق گشته ام، بلکه هر گلی که بلبل غزل خوانی داشت، ربودهٔ عشق گشت. / غزل خوان: آن که غزل و سرود خواند. / کنایه: ربودهٔ چیزی یا کسی بودن ( شیفته و عاشق چیزی یا کسی بودن ) غزل خوان ( مطرب ). - منبع: شرح غزلهای سعدی
راز من مثل راز غنچه که با شکفته شدن، تمام باغ را فرا گرفت، آشکار گشت، آخر تا کی می توان با شکیبایی راز عشق را پنهان داشت؟ / بر ملا افتادن: فاش گشتن، آشکار شدن / شایستن: ممکن و سزاوار بودن. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای سعدی، باید جان را ترک گویی؛ زیرا نمی توان با یک دل دو معشوق را دوست داشت، یادآور: "رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن ... یا زجانان یا ز جان بایست دل بر داشتن" است. / دوست: معشوق و محبوب. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آنکه همت ورای کیوان داشت
جیب جان نور نقد قرآن داشت
بیحد و بیکران مریدان داشت
صد جهان نهفته در جان داشت
نفسش گرچه صد جهان جان داشت
مرده جهل را چه درمان داشت
ترک مستم که قصد ایمان داشت
چشم او میل غارت جان داشت
خون من چون شراب می جوشد
وز دلم هم کباب بریان داشت
دیده در می فشاند در دامن
[...]
آنکه دیوان ورای کیوان داشت
جیب جان پر ز نقد عرفان داشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.