چو تُرک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
چو زلف پرشکنش حلقهٔ فرنگی نیست
دهانش ار چه نبینی مگر به وقت سخن
چو نیک درنگری چون دلم به تنگی نیست
به تیغ غمزهٔ خونخوار لشکری بزنی
بزن که با تو در او هیچ مرد جنگی نیست
قوی به چنگ من افتاده بود دامن وصل
ولی دریغ که دولت به تیزچنگی نیست
دوم به لطف ندارد عجب که چون سعدی
غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای محبوبش میپردازد و تأکید میکند که زیبایی او بینظیر است. او میگوید که اگرچه شاید نتوانی دهان او را به جز در هنگام گفتوگو ببینی، اما وقتی به او نگاه کنی، در دلش تنگی و غم وجود ندارد. شاعر از قدرت عشق و جذابیت محبوبش سخن میگوید و به نوعی حسرت میخورد که دسترسی به او سخت است. در نهایت، شاعر خود را در مقایسه با مردان بزرگ تاریخ، ناچیز میبیند و بر این موضوع تأکید میکند که او هیچگونه خوبی و قویای چون سعدی ندارد.
ترک : در ادب فارسی مظهر زیبایی و غارتگری است. /شاهد: معشوق زیبا / شنگی: خوش دلی و شادی، زیبایی / شکن: پیچ و تاب / حلقه: زره و ریسمان (لغت نامه) /فرنگی: منسوب به فرنگ، اروپایی. / تناسب: ترک و فرنگی، زلف و حلقه. / معنی: هیچ زیبا رویی از لحاظ شیرینی حرکات به پای معشوق زیبا روی من نمی رسد و هیچ حلقه ای حتی حلقه های ساخت فرنگ هم با آن برابری نمی کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
تنگ بودن دهان معشوق: در سنّت ادبی شاعران دهان معشوق را به هیچ مانند کرده اند و دهان هر چه کوچکتر باشد زیباتر است. / نیک: قید است، دقیق و کامل. / تشبیه تفضیلی: دل شاعر به دهان معشوق و برتری دل به دهان او از لحاظ تنگی. / معنی: با وجود آنکه جز در هنگام سخن گفتن نمی توانی دهان او را ببینی، اگر خوب دقت کنی، در می یابی که دهان او از دل من تنگتر نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
غمزه: ناز و عشوه، اشاره به چشم و ابرو / با: در معنی مقابله است، در برابرِ. / تشبیه: غمزه به تیغ ( اضافه تشبیهی ) / تناسب: تیغ، لشکر، مرد جنگی. / معنی: تو توانایی آن را داری که با شمشیر کرشمه های خونریزت لشکری را از پای در آوری. بزن؛ زیرا در آن سپاه هیچ مردی که بتواند با تو بستیزد وجود ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
قوی: سخت و محکم / دولت: سعادت و اقبال. / تشبیه: کنایه : (نیرومندی و چابکی و چالاکی) / استعارهٔ مکنیّه: دامن وصل (دامن جامهٔ وصل). / معنی: دامن وصل را سخت و محکم به دست گرفته بودم؛ اما دریغا که رسیدن به دولت و سعادت با قوی پنجگی امکان پذیر نیست! و به شرط دیگری وابسته است؛ از این روی، به هجران مبتلا گشتم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
دوم نداشتن: مثل و مانند نداشتن / سعد ابوبکر سعد زنگی: از اتابکان فارس و ممدوح شیخ اجلّ، سعدی است. / آرایهٔ التفات: از حاضر (من) به غایب (سعدی). / معنی: معشوق من از لحاظ لطافت دومی ندارد و بی نظیر است. در شگفتم که چرا همانند سعدی، که او نیز در لطافت گفتار بی نظیر است، به غلامی سعد ابوبکر (ممدوح سعدی) کمر نمی بندد. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمد رضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز لولیان چو بتم شاهدی به شنگی نیست
به رنگ لعبت من لعبت فرنگی نیست
خیال قافیه جز آن دهان نیندیشم
که هیچ قافیه چو آن هان بتنگی نیست
اگر چه رستم دستان بود که کشته تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.