گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ز لولیان چو بتم شاهدی به شنگی نیست

به رنگ لعبت من لعبت فرنگی نیست

خیال قافیه جز آن دهان نیندیشم

که هیچ قافیه چو آن هان بتنگی نیست

اگر چه رستم دستان بود که کشته تست

که همچو چشم تو در رزم ترک جنگی نیست

زچیست کرده بروی تو جای خال سیاه

بباغ خلد اگر هندوان زنگی نیست

چو چنگ ناله آشفته در فلک پیچید

به غیر زهره مگو در سپهر چنگی نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode